بخش ۲ - کتاب پژوهش های هخامنشی

کتابی بسیار ارزشمندی از ماری کخ با نام پزوهش های هخامنشی چاپ شده است. وی با دقت ویژه ای گل نوشته های پارسه را واکاوی و وارسی کرده است. این کتاب بدست آقای امیر حسین شالچی به پارسی برگردانده شده است.

در اینجا کوشش شده است تا به بررسی گل نوشته های پارسه پرداخته شود ، در این راستا کتاب یاد شده بکار رفته است.

برای نمونه بند پایانی برگ 13 و برگ 14 این کتاب دقیقا آورده می شود. نام ها که در زیر نویس بوده به درون نوشته آورده شده است.

در ادامه نوشته ی خود من که همین چند بند به گونه ای کامل بررسی شده آورده می شود. برای اینکار اصل گل نوشته ها از کتاب "گل نوشته های باروی پارسه" نوشته هلک ، بازبینی شده است.

 

ایلام

بیش از همه شاروان ایلام که در شوش نشیمن داشته است ، یاد می شود. توضیح اینکه چرا سندها تا این اندازه زیادند ، آسان است. زیرا میان شوش و تخت جمشید پیوستگی ویژه و تنگاتنگی بود و شاه خود بیشتر در آنجا اقامت می گزید ، دیگر اینکه لوحه های یافته شده تخت جمشید با دقت همان پهنه فارس و ایلام را که بزرگراه شوش ـ تخت جمشید در آن بوده ، در بر می گیرد.

نام شاروان ایلام ، بگپانه Bagana بوده ، که سال 18 ام تا 28 ام (494 تا 504 پیش از گاهشماری ترسایی) را می پوشاند.

بر انبوهی از مدرک های به دست آمده نام وی پدیدار است. وی تیمار پذیرایی یک ممیز حسابداری به نام داتانه Dātāna را که برای سر زدن به جایهای گوناگون باید دوره ای سفر می کرد ، می خورد.

بازهم می توان پی این مرد را گرفت. او از سوی دربد فرنکه یا از سوی خود شاه روانه شده است.

نام ایلامی پیشه وی hal-nu-ut ha-iš-ši-ra و یا hal-la-at-ti ha-iš-ši-ra / یا mu-ši-in zik-ki-ra  به چشم "آزمایشگر لوحه های رسی" یا "ترتیب دهنده صورت حساب" است.

در سال 21 ام بگپانه ، بگباذوش Bakabāsuš را همچون راهبر سفر با 547 کارگر مصری به توکا Taukā در نیمروز فارس و ثیروکه Cīrauka را با 30 کارگر مصری به خوادیچیه Xvādaičaya شهری که وابسته به ایوان تخت جمشید است ، روانه ساخت.

بیشتر بگپانه بوده و کسانی را که از بخش های دور فرمانروایی به این سو ره می سپاردند، به تخت جمشید روان می کرده است. گواینکه آنان اگر از بخش های باختری می آمدند ، از شاروان خود تنها گذرنامه ای برای رفتن به شوش دریافت می کرده اند. بعدا اگر هویدا می شد که شاه در آن زمان در تخت جمشید بوده ، بگپانه به آنان سند پیگیری سفر می داد.

ایدون وی در سال 22 ام چند بار عربان را به سوی شاه فرستاده است.

همین برداشت را می توان از رهسپارانی که از خاور می امده اند ، نیز کرد.

آنها تنها تا تخت جمشید تیمار داشته می شدند و از سوی فرنکه Farnaka یا بیشتر دربُدیار چیتووهوش Čhavahuš ، اگر شاه در ان زمان در شوش اقامت نداشت!!، به آنجا راهی می گشته اند.

بوخشویره Bauxšavīra از سوی بگپانه با 33 شتر از شوش به خوادیچیه و یا تخت جمشید روانه گشت. او پیشتر در ماه یکم سال 22 ام با همین شترها از سوی فرنکه به شوش فرستاده شده بود. اینها شترهای شاه بودند که وی فرستاده بوده است.

هیشنپیش Hišnabiš هم 28 شتر به تخت جمشید می آورد. بیشتر با کسانی برخورد می کنیم که یا از پیش بگپانه به تخت جمشید و یا در مسیر مخالف از پیش فرنکه به شوش می رفته اند. بیشتر رهسپاران مستقیما سوی فَرنَکَه می روند. همچنین رهسپارانی از پیش شاه نزد بگپانه یا عکس آن می رفته و می آمده اند.

 

---------------

 

در این نگارش آنچه از نام ها و واژه ها به خط لاتین بکار رفته است ، همگی برپایه ی اصل گل نوشته ها و سندهاست. بازنویسی پارسی باستان نام ها در گونه ی پارسی نام دیده می شود. برای نمونه نام شاروان خوزیه در گل نوشته ها به خط خوزی Bakabana آمده است. این نام در پارسی باستان بایستی Bagapāna باشد. ما آن را تنها در گونه ی پارسی آورده ایم : بَگَپانَه

شماره ی همه ی گل نوشته ها نام برده شده است. روزمه ها با دو گاهشماری خورشیدی ایرانی و ترسایی یاد شده است. (پ.گ.خ. : پیش از گاهشماری خورشیدی و پ.م. : پیش ار میلاد ، پیش از گاهشماری ترسایی.)

در نامبردن از راه شاهی پارسه ـ شوش پژوهش های ماری کخ بکار رفته و پایه بوده است.

همه ی نام های نوشته پر رنگ تر آورده شده تا تشخیص آنها ساده تر باشد.

در نگارش نام های خوزی از شیوه ی پروفسور هَلک یا دیگران استفاده نشده است. نگارش دقیق آن بر پایه تلفظ خوزی نام بکار رفته است.

برای نمونه نام داتانه را هلک Dattanna و Daddana می نویسد که خوانش خوزی نام نیست. در واقع مردمانی خوزی این نام را با دوبار تشدید نمی خوانده اند! بلکه آنها Datana یا Dadana می خوانده اند. این نگارش هلک تنها برای این است که خواننده دریابد این نام اینگونه نوشته شده : Dattanna : da-at-tan-na و در جایی دیگر Daddana : da-ad-da-na

در واقع نگارشی است بر پایه نگارش خطی سندهای خوزی.

 

نام دیگری که در همه جا به گونه ی خوزی تَموکن Tamukkan و پارسی تئوکا Taukā یاد شده است ، در واقع اینگونه در گل نوشته نگاشته شده است:

h.Tam-uk-ka-an,  h.Tam-ka-an,  h.Tam-ka, h.Da-u-ka-an

این نام را هلک Tamukkan نوشته است.

ولی واقیت جز اینست ، نویسه های Tam, Kam خوزی در نام های بیشماری همچون نام گئوبرووه ، گئوماته ، هیندَاوکه و ... برابر با تلفظ Dau/Tau, Gau/Kau پارسی و حتا خوزی می باشد. نام هینداوکه نیز در نگارش خوزی Hintamukka نوشته شده است.

همانگونه که یکی از چهار گونه ی نگارشی نام تئوکا نشان می دهد ، در اینجا m برابر با v/u باید خوانده شود. در این هیچ کسی تردیدی ندارد. پس چنین خواهیم داشت:

h.Tam-uk-ka-an : h.Tau-uk-ka-an : Taukkan : Taukan / Tamkan

بنابراین تلفط خوزی این نام نیز یا Tamkan است یا Taukan. چون نگارش های خوزی این نوشته بر پایه چگونگی تلفظ خوزی نام می باشد ، تمامی تکرارهای واک ها (صامت ها) و واکه ها (مصوت ها) حذف شده است. 

 

نام شهر خووادَایچَیَه در سه نگارش پارسی ، خوزی و بابیروشی یاد شده است. نگارش پارسی و خوزی آن در سنگ نوشته ی بیستون یاد شده است. نگارش بابیروشی آن در گل نوشته های خاندان اگیبی در بابیروش وابسته به زمان کمبوجیه و داریوش بسیار یاد شده است.

این نام در نگارش پارسه Uvādaičaya و در خوزی Ma-te-iz-zi-iš و در بابیروشی Humadēšu آمده است. هر سه نام تلفظ Xuvādaičaya را می رساند. ماری کخ نگارش پارسی را نادیده گرفته و آن را Xvādaičaya می نویسد!!

 

بایسته ی یادآوری است که در گل نوشته های پارسه با نام های مشابه بسیار بر می خوریم ، همچون نام های بَگَپاتَه ، بَگَداتَه ، بَگَپانَه که نباید آنها را با هم در آمیخت.

 

سرزمین خوز (خوزستان ، هووَجَه ، هَلتَمتی)

 

بیش از همه شاروان خوزیه که در شوش نشیمن داشته است ، یاد می شود. از آن روی ، که میان شوش و پارسه پیوستگی ویژه و تنگاتنگی بوده و شاه خود بیشتر باشنده ی شوش بوده است. دیگر اینکه گل نوشته های پارسه بیشتر همان پهنه ی پارس و خوزیه ـ که شاهراه پارسه ـ شوش در آن جای داشته ـ را در بر می گیرد.

نام شاروان خوزیه ، بَگپانَه Bakabana بوده است ، که از سال 18 ام تا 28 ام شاهی داریوش بزرگ (1125 تا 1115 پ.گ.خ / 504 تا 494 پ.م.) بر انبوهی از سندها دیده می شود.

نام وی در بیش از 75 گل نوشته به چشم می خورد ، که به آنها خواهیم پرداخت. همچنین او را در چندی از سندها نیز می توانیم بجوییم که به نام نیامده است.

وی بایستی از یک حسابدار به نام داتانَه Datana پذیرایی کند ، که برای سر زدن به جای های گوناگون می بایست دوره ای سفر کند.

سه پادوی پسر (puhu libap)  نیز به همراهش بوده اند. وی در سال 18 ام برای 6 ماه روزانه 2 کا آرد (2 لیتر) و هر پسر همراهش 1 کا دریافت کرده است. (PF 1238,  1239) در سال 19 نیز برای دو ماه روزانه همین جیره را دریافت کرده است. (PF 1240)

 در PF 1238 او جیره برای ماه های لَنکِلی تا شِرمی از سال 18 ام دریافت کرده است. (ماه های هشتم تا دهم خوزی) و در PF 1239 تنها گفته شده برای سه ماه در همان سال ، که بایستی ماه های پیش از ماه هشتم در نظر بوده باشد. (احتمالا ماه های 5 تا 7).

در PF 1240 نیز تنها گفته شده برای دو ماه در سال 19 ام.

پسان تر بازهم به او و سه پسربچه ی همراهش بر می خوریم ، که در سال 23 برای همه ی 12 ماه سال جیره دریافت کرده اند. ولی جیره اش به روشنی کاهش یافته است. او روزانه 1 و 3/1 کا (1.33 لیتر) آرد و هر پسر نیز همان جیره ی 1 کا را دریافت کرده اند. (PF 1241) نام کسی که از وی پذیرایی می کند در سند نیامده ولی از آنجا که این سند با سندهایی پیشین نوشته ای یکسان دارد و فراهم کننده ی جیره ی آرد در هر 4 سند مردی به نام پَرو Paru می باشد ، احتمالا در اینجا هم بَگَپانَه است که دستور چنین کاری را داده است.

 

بازهم می توان از این مرد نشانی یافت. او از سوی فَرنَکَه ، دربُد پارسه یا از سوی خود شاه  نیز روانه شده است.

برای 6 روز در ماه شِرمی (ماه10 خوزی) سال 22 ام ، روزانه 1 کا آبجو دریافت کرده است. او مهرنامه ای از شاه به همراه داشته است. (PF 1274)

برای 12 ماه در همین سال (که سال کبیسه ی 13 ماهه است) ، بر پایه ی سندی از فَرنَکَه ، ماهانه 1 مر شراب (10 لیتر) دریافت کرده است. (PF 776)

نگاهی به سندها می اندازیم ، در می یابیم که مهر شماره 116 بایستی از آن او باشد. این مُهر تنها بر چهار سند خورده است. (PF 1238-40, 2037)

 

در سندی دیگر نیز نام وی پدیدار می شود (PF 2037) ، ولی بدبختانه نشانی از کسی که وی را به کار گمارده نیست. ولی شاید بتوان آن را به گونه ای دیگر بازیافت.

در این گل نوشته وی با همان عنوان پیشین آمده ، جیره ی آرد برای سه ماه از سال 21 ام دریافت می کند. این ماه ها چنین نام برده شده اند : ماه هَلیمِ ، زیلَتَم و بِلیلیت (ماه های 4-6 خوزی).

به دلیل خرابی لبه ی چپ سند ، میزان جیره هویدا نیست ولی می شود آن را برابر 30 بار آرد پنداشت (بر پایه PF 1238-40).

در اینجا از سه پسر همراه یادی نشده است.

 

ولی آنچه جالب است نام ماه های نام برده شده است:

در PF 1238 می خوانیم : برای 3 ماه ، از لَنکِلی تا شِرمی (ماه های 8-10 خوزی)

در PF 1239-41 تنها شمار ماه ها آمده است ، بدون نام ماه.

در PF 1274 نیز از ماه دهم با نام شِرمی (نام خوزی) یاد شده است. از سویی فراهم کننده جیره Umanana می باشد که هم نامی خوزی دارد و هم در دیگر سندهای وابسته به او نام ماه ها یکسره خوزی است.

از دیگر سو فراهم کننده ی جیره در سند مورد گفتگو (PF 2037) نیز همیشه در پیوند با خوزیه و شهر خوزی ایثِمَه Itema / Hišema هست. در سندهای وابسته به او نیز نام ماه ها بیشتر خوزی هستند. وی اَمَه وَرتَه Amamarda است ، کارگزار غله در ایثِمَه ، شهری در نزدیک شوش (تقریبا 50 کیلومتری شوش ، 2 ایستگاه مانده به شوش).

از سویی دیگر بر پایه پژوهش های پروفسور ماری کخ در کتاب پژوهش های هخامنشی ، در این سال فَرنَکَه و شاه در چند ماه نخست سال در تخت حمشید و پاسارگاد بود و در یک نتیجه ی کلی بیان می کند که تنها در ماه های سرد سال در شوش به سر می برده اند. از دیگر سو می دانیم هوای تابستان شوش چندان مساعد حضور شاه نیست.

 

اکنون پاسخ بسیار روشن است. وی را بَگَپانَه شاروان خوزیه یا به احتمال کم دستیار وی روانه کرده است. زیرا شاه و فَرنَکَه که در ناحیه ی خوزیه نبوده اند.

جز این ها کسی در خوزیه پروانه ی دادن چنین سندی را نداشته است.

 

نام خوزی پیشه ی وی hal-nu-ut ha-iš-ši-ra (PF 1238-40) یا hal-la-at-ti ha-iš-ši-ra  (PF 776, 1241, 2037) به چشم "آزمایشگر لوحه های رسی" و یا mu-ši-in zik-ki-ra (PF 1274) به معنای "ترتیب دهنده ی صورت حساب" است.

 

در سال 21 ام بَگپانَه ، بَگَبادوش Bakabaduš را همچون راهبر سفر (barrišdama) با 547 کارگر مصری به تئوکَه Tamkan در نیمروز پارس روانه ساخت (PF 1557) و ثری رَاوکَه Širuka را با 30 کاگر مصری به خووادَایچَیَه Mateziš شهری که وابسته به ایوان تخت جمشید است ، فرستاد (PF 1547).

 

کسانی را که از بخش های دور باختری به این سو ره می سپاردند، بیشتر بَگپانَه به پارسَه (تخت جمشید) می فرستاده است. گویا کسانی که از بخش های باختری فرمانروایی هخامنشی (برای دیدن شاه) می آمدند ، از شاروان خود تنها گذرنامه ای برای رفتن به شوش دریافت می کرده اند. پسان تر اگر هویدا می شد که شاه در آن زمان در پارسَه بوده است ، بَگَپانَه به آنان مُهرنامه ای برای پیگیری سفر تا تخت جمشید را می داده است.

بدین سان وی در ماه هشتم سال 22 ام دو بار عربانی را به سوی شاه فرستاده است.

مردی به نام سپاکَه تَکَه Išbakatuka به همراه 8 مرد عرب (PF 1477) و در سندی دیگر به همراه 7 مرد (PF 1539) یاد شده ، که در ماه هشتم سال 22 ام به سوی شاه فرستاده شده است. هر دو سند از یک گروه سخن دارد و وابسته به یک ایستگاه می باشد.*

سپاکَه تَکَه 9 مرد را همراهی می کرده است که برای هر کدام جیره ای دریافت کرده است. اگرچه هیچ عنوانی ندارد ولی به نظر می رسد وی یک راهبر سفر است که عرب ها را به سوی شاه می برد.

در ایستگاهی که به نام یاد نشده ، وی برای 8 مرد هر کدام 2 کا آرد و 1 کا آبجو و برای 1 مرد تنها 5/1 کا دریافت کرده است. در سند شماره 1447 تنها جیره ی آرد و در سند 1539 تنها جیره ی آبجو آمده است. از آنجا که یک مرد تنها آرد دریافت کرده ، پس در سند دوم شمار مردان ، یکی کمتر است. این نکته در سندها به روشنی آمده است.

وی دارنده ی مهر استامپی 298 است.

دو سند دیگر این برداشت را تایید می کنند.

همچون سندهای پیشین مردی به نام رامَکَارَه  Ramakaraبه همراه 13 مرد عرب (PF 1507) و در سندی دیگر به همراه 12 مرد (PF 1534) ، در ماه هشتم سال 22 ام به سوی شاه فرستاده شده است.

رامَکَارَه که وی نیز احتمالا راهبر سفر است ، برای 12 مرد عرب هر کدام 2 کا آرد و 1 کا شراب و برای 1 مرد تنها 5/1 کا آرد دریافت کرده است. وی در سند شماره 1507 تنها جیره ی آرد و در سند شماره 1534 تنها جیره شراب دریافت کرده است. از آنجا که یک مرد تنها آرد دریافت کرده ، پس در سند دوم بازهم شمار مردان ، یکی کمتر است. احتمالا در میان هر گروه یک عرب با عنوانی پایین تر از دیگران وجود داشته که از دیگران جیره ی کمتری دریافت می کرده است.

روشن نیست که این عربان از چه روی بسوی شاه می رفته اند!

 

همین برداشت را می توان از رهسپاران خاوری شاهنشاهی نیز داشت.  آنها از سوی شاروانِ شارستان خود ، تنها گذرنامه ای برای رفتن به تخت جمشید دریافت می کرده اند و چنانچه شاه در شوش بود ، آنگاه از سوی فَرنَکَه Parnaka یا دربُدیار چیثرَوَهوش Zišauš به شوش فرستاده می شدند.

 

در ماه یکم سال 22 ام ، فَرنَه کَه دربُد پارسه ، بئوخشَه ویرَه نامی را با 33 شتر به سوی شاه ، به شوش فرستاده است. شتر ها، شترهای شاه بوده است. (PF 1787) این نشان می دهد که در آغاز سال 22 ام شاه در شوش بسر می بُرده است. در ماه دوم دوباره به بَئوخشَه ویرَه بر می خوریم. وی از سوی بَگَپانَه شاروان خوزیه ، با همان 33 شترِ شاه از شوش به پارسه (تخت جمشید) (و یا خوادَایچَیَه) فرستاده شده است. (PF 1786, PFa 26, 29)

سه سند به برگشت شترها از شوش اشاره دارد ، ولی نوشته آنها یکسان نیست. در یکی گفته شده "از شوش می آمد. ... به پارسه می رفت" (PF 1786) و در دیگری خوادَایچَیَه جایگزین پارسه می شود. (PFa 26) سند سوم که یک گزارش دو ماهه از ناحیه ی کَردوشوم است ، نیز با این دو سند در پاره ای از جزییات تفاوت دارد. (PFa 29)

جیره هر کدام از شترها برابر 3 کا آرد است. در دو سند این جیره ها را گَرمَه Karma نامی فراهم کرده است.

خوادَایچَیَه ( مَتِزیش Mateziš خوزی و خومَدِشو Humadēšu بابیروشی) شهری است در بیرون دروازه و حصار تخت جمشید ، که پیش از ساخت تخت جمشید از اعتبار ویژه ای برخوردار بوده است.

 

در سال 23 ام نیز هیشنَپیش Hišnapuš نامی با 2 مرد و 28 شتر از شوش به سوی تخت جمشید می رفت. او نیز مُهرنامه ای از بَگَپانَه به همراه داشت. (PF 1418) و در هوزیگرَه Uzikuraš در حدود 100 کیلومتری تخت جمشید جیره ی آرد دریافت کرد. در این سند به روشنی جیره ی شترها افزایش یافته است. دو مرد هر کدام 5/1 کا و هر شتر نیم بار (5 کا) آرد دریافت کرده بود.

هوزیگرَه 4 امین ایستگاه پس از پارسَه در راه شاهی پارسه ـ شوش است.

 

بیشتر با کسانی برخورد می کنیم که یا از پیش بَگَپانَه به تخت جمشید و یا در مسیر مخالف از پیش فَرنَکَه به شوش می رفته اند. بیشتر رهسپاران مستقیما سوی فَرنَکَه می روند. همچنین رهسپارانی از پیش شاه نزد بَگَپانَه یا عکس آن می رفته و می آمده اند.

 

در ماه پنجم سال 22 ام ، بَگَپانَه 450 آقا و 100 جوان را از شوش می فرستد. تنها بخشی از مقصد و نام راهبر آنان بدست آمده است. نام راهبر آنان نیگَئودَ Nukauda است. عنوان آنان tašup zaridap (taš-šu-íp za-ri-da-ip) است. تَشوپ tašup به معنای مردم ، سربازان و یا کارمندان می تواند باشد. زَریدَپ Zaridap در جای دیگری بازیافته نمی شود. آن می تواند با نام پیشه یا تبار این مردم پیوستگی داشته باشد. (سند آن هنوز چاپ نشده است.)

دو گل نوشته ی کوچک یک جا نشان می دهند که نیگَئودَ در ماه هشتم سال 22 ام در راه شوش به خووادَایچَیَه بوده است. (PF 1503 و یک سند چاپ نشده)

در PF 1503 وی 6 کا آرد برای جیره ی 1 مرد والامرتبه (šalura) و 4 مرد ارجمند (šaulum) دریافت می کند. وی با مهرنامه ای از بَگَپانَه در ماه هشتم سال 22 ام در راه است.

در گل نوشته ی دیگر که چاپ نشده بار دیگر به او بر می خوریم. در این سند به مسیر سفر او اشاره شده است!

 

در ماه یازدهم سال ۲۲ بَگَپانَه شاروان ، سنگ تراشانی! (harmazip) را از شوش به آرییَه Harima (PF 1540) و در ماه دوازدهم همان سال کسی به نام اَمَه وَرتَه Amavarta را در همان راه گسیل می کند (PF 1361). اَمَه وَرتَه کارگزار غله در شهر خوزی ایثِمَه است. او 5/1 کا آرد دریافت می کند.

 

سَتَمیثرَه Sadamiša نامی که انباردار (ambara-baraš) دانسته شده ، به حساب دژی (halmaraš) به نام اَنزَمَنَکَه Anzamanakaš برای سال های 18 و 19 ام رسیدگی می کند. (PF 1923) وی در ماه سوم سال 23 ام ، با گذرنامه ای از بَگَپانَه از شوش به پارسه می رفته است. او خودش 5/1 کا و 1 پسر همراهش (پسر خودش!) 1 کا آرد دریافت کرد. (PF 1379) یک بار دیگر در همین راه به او بر می خوریم ، دو ماه پیشتر (ماه یکم سال 23 ام) وی با مُهرنامه ای از شاه به سوی خووادَایچَیَه می رفت. یک مرد ارجمند (šalur) و یک پیشکار همراهش بودند. این مرد 5/1 کا و پیشکارش 1 کا آرد دریافت کردند. (PF 1380)

 

مرد دیگری به نام بَگَداتَه Bakadada را می شناسیم ، وی اَنزانی (Anzan.ra) دانسته شده است. او برای همه ی 12 ماه سال 23 ام بر پایه ی مُهرنامه ای از بَگَپانَه ، ماهانه یک مَر شراب دریافت می کند. (PF 777) شاید این جیره ی وی برای راهبری مردانی است که بَگَپانَه آنها را روانه می کرده است. در ماه هشتم همین سال (سال 23 ام) به بَگَداتَه نامی بر می خوریم که 6 مرد را ، احتمالا به همراه 8 پسر به سوی پارسه می برد. هر مرد 5/1 کا دریافت می کند. (PF 1297) وی احتمالا راهبر سفر است. چون در مسیرهای دیگر نیز به او بر می خوریم.

 

--------------------------

*برخی همچون روت M.Root و گریسون M.Garrison بر این باورند که هر دو سند از یک گروه سخن دارد ولی از دو ایستگاه جداگانه می باشد! ولی با روشنگری بالا دیدیم که هر دو وابسته به یک ناحیه و ایستگاه هستند. از این لحاظ این چهار سند بسیار نادر و جذابند.

خطاهای کتاب باستان شناسی ایلام و پیر بریان

با درود به دوستان و هم میهنان

در این نوشته می خواهم کتابی بسیار نیکو را بشناسانم. کتابی که دارای بسیار دانسته ها نو و مورد نیاز هست.

اکنون که فرهنگ و تمدن هَلتَمتی (ایلام) به عنوان نخستین پیشگامان فرهنگ بومی ایران مطرح شده است بسیار نیک خواهد اگر به این کتاب نگاهی داشته باشیم:

کتاب باستان شناسی ایلام نوشته دنیل.تی.پاتس

برگردان زهرا باستی

 

این کتاب از هر سو به فرهنگ مردم هَلتمتی می پردازد و در درازای دورترین زمان ها تا چند سده پس از میلاد به واکاوی اسناد می پردازد.

این یکی از نو ترین ـ والبته انگشت شمارترین ـ کتاب هایی که درباره ی ایلام بوسیله ی انتشارات سمت به چاپ رسیده و از این راستا سودمند است.

 

-------------

ولی می خواهم به خواننده های گرامی این هشدار را بدهم که به نام های آمده در این کتاب بویژه آنچه به دوران هخامنشی وابسته است ، را نمی توان کاملا اعتماد کرد. نگارش ها و خوانش ها به سختی دچار لغزش شده اند.

برای نمونه خانم زهرا باستی نام پسر داریوش بزرگ را خشایار شاه می نگارد در حالی که این نام باید خشایارشا شاه باشد. نام خشایار بی معنی است. نام درست خشایارشا است و البته به واژه ی شاه هم هیچ وابسته نیست. (خَشیَه + اَرشه)

 

اما دیگر نام که براستی مرا به انحراف می کشانید چنین است:

 

من که سال هاست با اصل اسناد و زبان های دوران هخامنشی سرکار دارم چنین به خطا رفتم. آن خواننده یا دانشجو نا آشنا چه کند!!

در برگ 489 چنین می خوانیم:

 

در کتیبه ی بیستون ... نخستین منطقه ی آشوبگر در واقع ایلام بود. ... نخستین شورش (در ایلام را) شخصی به نام اَچینَ (ال حسینا ، برای نام بنگرید به Edel and Mayrhofer 1971) بود که احتمالا در نیمه ی دسامبر 522 ق.م "در ایلام قیام کرد".  در زیر نویس نام ها اینگونه آمده " اَچینَ  Acina و ال حسینا El. Hasina

 

نوشته کاملا روشن است سخن بر سر نخستین شورشی دروغزن خوزی است که در سنگ نوشته ی بیستون نیز در پشت سر گئوماته مغ نقش شده است. نام اَچینَ نگاشته شده است. با خود می پرسم چرا؟ پاسخ روشن است. پیش از این در نوشته های ماری کخ نیز درگیر با این مسئله شده ام برای همین کاملا می دانستم که در اینجا به دلیل صغف یا خطای مترجم نشانه ی c به جای اینکه "ث" یا چیزی چون آن خوانده شود ، به خطا "چ" خوانده شده بود. چنین چیزی قابل پذیرش است ، ولی زمانی که به داخل کمان نگاه کنیم کاملا گیج می شویم.

در نگاه نخست شاید چنین می اندیشیدم که شاید در اینجا اینکه نام اَچینَ نگاشته شده به این دلیل است که نویسنده طرفدار این نظر باطل است که این نام یک نام ایلامی است. در حالی که نام به روشنی پارسی است. (اگرچه در زبان ایلامی/خوزی اصلا چ وجود ندارد!)

اما با نگاه به داخل کمان ها زمانی که "ال حسینا" را دیدم به شدت جا خوردم! آیا در اینجا نیز به دنبال ریشه ای عبری یا آرامی و ... هستند؟! ال یعنی چه؟ واقعا چه معنایی دارد! تازه حسینا نیز خود به سختی جای بحث دارد!!

اما چند برگ کتاب را نگاهی کرده تا ناگهان در برگ 492 به این نام برخوردم:

جمله مرتیای شورشی در کتیبه بیستون : "من ایمنیش ام ، (ال. اومن ـ نوئیش El. Umman-nuish، بنگرید به Zadok, 1984) پادشاه ایلام"

واقعا گیج و کمی هم کفری شده بودم! این دیگه چیه!! چند لحظه درنگ کردم که ناگهان به خودم آمدم ، مسئله روشن بود ، اصلا جریان چیز دیگری بود! El. "ال." یعنی ایلامی Elamite و هیچ نظری دیگر در کار نبوده است! به جز یک چیز!

یک نوشتار اشتباه دیگر:

"ال حسینا" بدون نقطه جدا کننده ال. دقیقا خطایی در ذهن خواننده ایجاد می کند. اما دومین اشتباه:

جمله اینچنین باید می بود :

آثرینه (به ایلامی هَشینَه El. Hašina)

اما نخست نام Açina که اینگونه باید می بود به گونه اشتباه Acina نوشته شده است. "ثرç  = θr" و این سبب شده بود که نام آثرینَ یا آثرینَه به گونه ی اشتیباه اَچینَ نگاشته شود.

دوم اینکه نام Hasina که به احتمال از نسخه ای آلمانی! برداشته شده ، (زیرا کتاب های ماری کخ و هینز هم بسیار این اشتباه را دارد!) ، مثلا کتاب والتر هینز ، که نشانه š ش برابر با s س نوشته می شود. در کتاب از زبان داریوش بسیار به این بر خواهید خورد.

بنابراین نام Hašina که نگارش خوزی (ایلامی) نام Āçina است (بنگرید به نوشته ی بیستون) ال حسینا ! (شبیه الحسین !!) خوانده شده است.

 

براستی شاید یک خواننده نا آشنا و از سویی دقیق به این پرسش های گیج کننده برسد که یافتن پاسخ آنها به آسانی امکان پذیر نیست.

 

ولی در هر حال از آنجا که این کتاب بیشتر برای دانشجویان نگاشته شده زیاد جای نگرانی نیست.

 

در هر حال ارزش کتاب با چنین لغزش هایی کاسته نمی شود ولی باید این سخن یادآوری می شد.

 

نظیر این خطاها در کتاب امپراتوری هخامنشی نوشته پیر بریان نیز روی داده است.

در برگه ی 488 چنین می خوانیم:

دو لوح تخت جمشید که تاریخ 492 و 486 را بر خود دارند، گواه توزیع نقره در میان شخصیت های شایسته اند. یکی از این الواح (PT 4) مبین آن است که به دستور مستقیم شاه مبلغ 5300 شکل نقره بین سیزده تن که پارسی نامیده شده اند، توزیع شده است. برخی 60 ، برخی دیگر 50 و بعضی 30 و عده ای 20 شکل دریافت داشته اند. ...این عطایای سلصنتی ناچیز نیستند چون در این تاریخ بهای یک راس گوسفند سه شکل است. پس یک عطیه ی 300 شکلی با 100 گوسفند برابر است. ...دلیل این تصمیم شاه را باید در لوح بعد (PF 5) جستجو کرد که توزیع 9040 شکل را بین 113 گاوچران به نسبت 80 شکل برای هر نفر گزارش می کند. این مردان برای ان پاداش می گیرند که به انتکه نامی در ناحیه تاوکه Tauka چیره شده بودند. هر چند تردیدهایی درباره ی زمینه داستانی مسئله وجود دارد،... .

 

در اینجا چند خطای جدی روی داده است:

این دو لوح اصلا تاریخی بر خود ندارند. تنها دکتر کامرون در سال 1948 بیان کرده که تاریخ آنها حدودا میان 30 امین سال شاهی داریوش تا پایان شاهنشاهی او است. (یعنی سال های 492-486 پ.م). هر خواننده ای با خواندن جمله بالا چنین نتیجه می گیرد که PT 4 وابسته به سال 492 و دیگری 486 است!!

ضمنا آن زمان دکتر کامرون بگونه ای کاملا حدسی و تنها بر پایه ی 7 لوح دیگر وابسته به دوران داریوش نظر داده اند ، در حالی که پس از آن تاریخ با خوانده شدن بیش از 4500 لوح وابسته به دوران شاهی داریوش نمی توان چنین نظری داد.

و سپس بر پایه ی این تاریخ فرضی داستانی فرضی تر را پیش می کشد!!

مبالغ خود نا مناسب است! یک خواننده ی نا آشنا به این سندها آیا چطور این عددها را بپذیرد!! 13 نفر و هر کدام در بیشترین حد 60 واحد نقره می گیرند و مجموع 5300 می شود!!

ولی باید بدانیم که همه ی عددها درست است!!

اما در لوح همه به واحد پارسه کارشَه آمده است که هر کارشه برابر 10 شکل بابلی است. در واقع بوده 530 کارشه با تقسیم های 60 ، 50 ، 30 ، 20 کارشایی میان 13 نفر پارسی.

لوح دوم نیز به واحد کارشه آمده است ، 904 کارشه ، هر نفر 8 کارشه که می توان عدد 113 را بدست آورد ، اگرچه که در اصل لوح چنین عددی نیست.

واژه ی گاوچران درست نیست! نخست کامرون این واژه را Kampattiyap برابر با Gaupatiy-p به معنای گله دارها یا حدودا ریس گاوها / گاوچران ها خوانده است ولی پسان تر پروفسور هلک این خوانش را رد کرده و آن را Kamkatiyap که می تواند اشاره به ملیتی یا پیشه ای باشد ، خوانده اند.

داستان اَنتکَه و تاوکه را چگونه یه این دو لوح پیوند داده اند! من نمی دانم!! ضمنا تاوکه باید تئوکه نوشته می شد! همان شهر نام آشنای هخامنشی.

 

بخشی از کتاب نیز به بررسی گل نوشته های گنج خانه پارسه می پردازد ، که آن بخش هایی که به بررسی درصدها و آمار های عجیب و غریب است ، بکل کهنه و غیر قابل استفاده اند! در کل در این بخش ها منابع پیر بریان نا معتبر و ناکافی است.

 

باقی کتاب هم که بحث بر سر گفته های سرپا متناقض یونانی هاست که جای سخن ندارد!!

 

ولی در کل این کتاب تنها ارزش پژوهشی دارد و نه کاربرد به عنوان یک منبع کامل و معتبر.

بسیاری از نگاشته های آن نظراتی است اثبات نشده!!

 

گل نوشته های باروی پارسه - سال و ماه

گل نوشته های باروی پارسه

نوشته: ریچارد تردول هلک

برگه 74: با افزوده هایی

سال و ماه

 

از 1713 گل نوشته ای که با سالشماری همراه است ، نیمی (49.9 درصد) در پیوند با سال های 22 و 23 ام شاهی داریوش هستند. 89.2 درصد میان سال های 18 تا 25 ، 5 درصد وابسته به سال های 13 تا 17 و 5.8 درصد وابسته به سال های 26 تا 28 ام می باشد.

شمار گل نوشته های در پیوند با هر سال شاهی داریوش اینگونه است:

سال         13      14      15      16      17      18      19      20      21      22      23      24      25      26      27      28

گل نوشته   2        4      20      21      40     89     121     81     148    418    437    167     67       8       30       61

 

(پرفسور هلک این شمارش را بر پایه ی PF 1-2087 و 1300 گل نوشته دیگر (با نام Fort.) که تا سال 1966 خوانده اند ، آورده اند.)

 

نام ماه هایی که بیشتر روایی دارد ، وام نام های پارسی باستان است (نام های پارسی که با خط خوزی نگاشته شده و کمی از خوانش اصلی دور شده اند) ، که در نخستین ستون آمده اند و در ستون دوم خوانش اصلی پارسی باستان آورده شده ، که تنها نام 8 ماه شناخته شده (بر پایه ی سنگ نوشته ی بیستون) و 4 نام دیگر بر پایه ی وام نام ها بازسازی شده است. آرایش و چینش ماه ها نیز بدرستی انجام گرفته و تایید شده است.

دسته ی دوم از نام ماه ها که در گل نوشته های پارسه روایی دارد ـ ولی کمتر از دسته ی نخست ـ ماه های خوزی می باشند که در ستون سوم آمده اند. نگارش های نام ها در این دسته بسیار گونه گون است که در اینجا نگارش روایی و متدوال آنها آورده شده است.

در واپسین ستون نگارش بابیروشی نام ماه ها آمده ، که در سنگ نوشته ی بیستون ، شمار بسیار کمی از گل نوشته های پارسه و دیگر گل نوشته های بابیروشی آمده است. نگارش نام ماه های بابیروشی بیشتر بر پایه ی هزوارش های سومری است ، مگر شمار بسیار کمی.

 

وام نام های پارسی هخا.  ـ ـ‌ ـ  Pārsi Hax. ـ ـ ـ ـ پارسی هخا. Xuzi Hax. خوزی هخا. ـ ـ ـ Babirushi   بابیروشی

 

   1.     Hadukannaš ـ ـ ـ ـ Adukanaiša اَدوکَنَ ایشَ ـ ـ ـ ـ Zikli زیکلی ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ (BÁR) Nisannu  نیسَنو

   2.     Turmar ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ θūravāhara ثورَواهَرَ ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ ـ Zarpakim زَرپَکیم ـ ـ ـ ـ ـ  (GUD) Ayaru  اَیارو

   3.     Sākurriziš ـ ـ ـ ـ ـ θāigarčiš ثاای گَرچیش ـ ـ ـ ـ ـ Hadar هَدَر (آتَر!) ـ ـ ـ ـ ـ ـ (SIG4) Simanu  سیمانو

   4.     Karmabataš ـ ـ ـ ـ Garmapada گَرمَپَدَه ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ Hallime هَلیمِه ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ (ŠU.NUMUN) Duzu  دوزو

   5.     Turnabaziš ـ‌ ـ ـ ـ (Durnabāji دُرنَ باجی) ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ Zillatam زیلَتَم ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ ـ Abu  اَبو

   6.     Karbašiyaš ـ ـ ـ ـ (Xārapašya خارَپَشیَه) ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ Belilit بِلیلیت ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ ـ ـ Ululu اولولو

   7.     Bakeyatiš ـ ـ ـ ـ ـ Bāgayādiš ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ باگَ یادیش Manšarki مَنشَرکی ـ ـ ـ ـ Tašritu  تَشریتو

   8.     Markašanaš ـ ـ‌ ـ ـ (Varkazana وَرکَزَنَ) ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ ـ Lankelliلَنکِلی  ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ ـ Arahsamnu اَرَه سَمنو

   9.     Hašiyatiš ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ Āçiyādiya آثریادی یَه ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ Šibari شیبَری ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ (GAN) Kislimu کیسلیمو

 10.     Hanamakaš ـ ـ ـ ـ Anāmaka اَنامَکَ ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ Šermi شِرمی ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ (AB) Tebetu تِبِتو

 11.     Samiyamaš ـ ـ ـ ـ (θāviyava ثاوی یَوَ) ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ ـ ـ Kutmama کوتمَمَه ـ ـ ـ ـ ـ Šebatu شِباتو

 12.     Miyakannaš ـ ـ ـ ـ Viyaxna وی یَخنَ ـ ـ‌ ـ ـ ـ ـ ـ ـ Aššetukpi اَشِتوکپی ـ ـ ـ ـ (ŠE) Addaru اَدارو (آتَر)

 

 

نام ماه یکم خوزی ، زیکلی Zikli ، احتمالا با واژه ی zikli در PF 298:4  که یک گونه نان است ، در پیوند است.

نام ماه هشتم خوزی ، لَنکِلی Lankelli ، احتمالا به معنای "(ماهِ) اجرای (آیین) لَن (the month of) administering the lan (ceremony)" می باشد. (بخش دوم نام را بسنجید با : kellira : PT 08:7 f.,  kelup : XPh 13).

به نظر می رسد که نام ماه های خوزی تنها در گل نوشته ها و سندهای ناحیه ی خوزیه هویدا می شود ، ولی حتا در این گل نوشته ها  نیز ، نام های خوزی کمتر از نام های پارسی باستان روایی دارند.

از شهر ایثِمَه Hišema / Itema (Iθema) در خوزیه ، چهار گل نوشته (PF 797,  798,  1441,  1770) بر خود ماه های خوزی دارند ، در حالی که یک سند (PF 934) ماه پارسی دارد.

ولی در شهرهای خوزی هیدالی Hidali (18 گل نوشته) و دَشِر Dašer (4 گل نوشته) ، تنها نام های پارسی ماه ها بکار رفته است.

 

 

چینش و آرایش ماه های خوزی بر پایه ی 27 گل نوشته ای انجام یافته است که نام دو یا چند ماه پیاپی را در بر دارد. ولی شمار بسیار زیادی از گل نوشته ها تنها در بردارنده ی یک ماه خوزی اند که بکار پژوهش نمی آید.

در میان این 27 سند ، از ماه های Hadar, Hallime , Zillatam تنها یک یا دو بار و از دیگر ماه ها میان پنح تا دوزاده بار نام برده شده است.

این 27 گل نوشته اینچنین اند: 

برخی از آنها همه ی نام ماه ها را دارند ولی برخی تنها نام آغازین و واپسین دسته ی ماه ها را در بردارند.

 

ماه های 1-2  :  PF 813,  1011,  1080,  1677

ماه های 1-6  :  Fort. 2403 (همه ماه ها یاد شده است.)

ماه های 1-12  :  PF 794 (تنها ماه آغازین و واپسین)

ماه های 4-6  :  PF 1932

ماه های 5-9  :  PF 710 (همه ماه ها یاد شده است.)

ماه های 6-7  :  PF 1153

ماه های 6-11  :   PF 1052(همه ماه ها یاد شده است.)

ماه های 6-12  :   PF 1001(همه ماه ها یاد شده است.)

ماه های 7-10  :  PF 1933

ماه های 7-12  :  PF 997,  1021 (همه ماه ها یاد شده است.)

ماه های 8-9  :  PF 1681

ماه های 8-10  :  PF 1238

ماه های 8-2  :  PF 2061 (2 سال)

ماه های 9-1  :  PF 1928 (2 سال)

ماه های 9-2  :  PF 1770 (2 سال)

ماه های 10-13  :   PF 1046

ماه های 10-1  :  PF 1778 (همه ماه ها یاد شده است.) (2 سال)

ماه های 11-12  :  PF 797,  1724

ماه های 11-1  :   PF 1056,  1081(همه ماه ها یاد شده است.) (2 سال)

ماه های 12-1  :   PF 820,  1055 (2 سال)

 

نشان های اصلی برای چینش دقیق ماه های خوزی از سه گل نوشته ی که همه از سال 22 ام داریوش هستند ، بدست می آید ، که ماه Aššetukpi beptika همچون ماه دوزادهم کبیسه (ماه سیزدهم سال کبیسه) هویدا می شود.

این ماه در PF 1049 و PF 1057 تنها هویدا می شود ولی در PF 1046 در پایان یک دسته ی چهار ماهه یاد می شود که با شِرمی  Šermiآغاز شده است.

در سندهایی که ماه ها با نام های پارسی باستان یاد شده اند ، واژه ی beptika نه به عنوان یک ماه کبیسه ، بلکه به عنوان ماهی که بدنبال یک کبیسه می آید ، بکار رفته است (نه بی درنگ پس از ماه کبیسه). سه بار به همراه ماه اَنامَکَ (ماه دهم) ، همه در سال 19 ام که در این سال ماه کبیسه ماه ششم است. (PF 1069,  1070,  1073)

و یک بار به همراه ماه اَدوکَنَ ایشَ (ماه یکم) در سال 23 ام ، بی درنگ پس از ماه کبیسه در سال 22 ام که در این سال ماه کبیسه ماه دوازدهم است.

 

ماه Aššetukpi beptika در سال 22 ام بایستی ماه کبیسه ی دوازدهم باشد ، چون در این سال تنها ماه دوازدهم کبیسه است و سال 21 نیز سال کبیسه نیست.

 

نشانه های دیگری این چینش ماه ها را تایید می کنند. زیکلی Zikli معمولا ماه آغازین دسته های چند ماهی نام برده شده ، می باشد و اَشِتوکپی Aššetukpi معمولا ماه پایانی این دسته ها می باشد.

تنها دسته ی 12 ماهی نام برده شده در PF 794 ، با زیکلی Zikli آغاز و به اَشِتوکپی Aššetukpi پایان می یابد.

(همین یک سند به تنهایی می تواند درستی این چینش را نشان دهد.)

از سه سند سفری که تقریبا در پیوند با یک گروه مشخص می باشد ، دو سند (PF 1311,  1461) از ماه Šibari و سند سوم (PF 1374) از ماه آثریادی یَهHašiyatiš (Āçiyādiya)  می باشد. هر دو نام ماه نهم هستند.

 

 

یک نام نادر و شگرف ، ماه رَهَل Rahal ، نیز 6 بار در گل نوشته های پارسه دیده می شود. هیچگاه در دسته ای به همراه ماه های دیگر نیامده و همیشه تنها دیده شده است.

این شش گل نوشته PF 321:8,  1330:13,  1366:12,  1466:12,  1486:13,  Fort. 7250:10 می باشد که تنها در PF 321:8 به گونه ی Ra-hal-(la) و در دیگر گل نوشته ها Ra-hal.lg آمده است.

 

در سندهای اداری شوش رَهَل Rahal ظاهرا ماه هفتم می باشد. ماه های 1-6 و 8-12 با هزوارش های گرفته شده از زبان بابیروشی (اکدی) نشان داده شده اند. این حقیقت که یک شکاف در میان نام ها وجود دارد و ماه هفتم نام برده نشده است ، که می توان آن را با نام رَهَل Rahal پر کرد ، نشانی است که ما را به سوی دریافتن موقیعت این ماه راهنمایی می کند.

همه ی دشواری های در پیوند با رَهَل Rahal با این پنداشت که RA.HAL یک هزوارش (اندیشه نگار) هست که نام Manšarki (ماه هفتم خوزی) را می نمایاند ، می تواند حل شود. سپس ما می توانیم همه ی ماه هایی که با هزوارش های بابیروشی در گل نوشته های شوش آمده است را با برابر های شناخته شده ی خوزی آن در گل نوشته های پارسه (ستون سوم نام ماه ها) جایگزین کنیم.

ولی کجا و چگونه هزوارش RA.HAL = Tašrîtu = Manšarki بوجود آمده است؟ بدبختانه هیچ چیزی نیست که ما را به این برداشت رهنمون باشد.