بخش ۲ - کتاب پژوهش های هخامنشی

کتابی بسیار ارزشمندی از ماری کخ با نام پزوهش های هخامنشی چاپ شده است. وی با دقت ویژه ای گل نوشته های پارسه را واکاوی و وارسی کرده است. این کتاب بدست آقای امیر حسین شالچی به پارسی برگردانده شده است.

در اینجا کوشش شده است تا به بررسی گل نوشته های پارسه پرداخته شود ، در این راستا کتاب یاد شده بکار رفته است.

برای نمونه بند پایانی برگ 13 و برگ 14 این کتاب دقیقا آورده می شود. نام ها که در زیر نویس بوده به درون نوشته آورده شده است.

در ادامه نوشته ی خود من که همین چند بند به گونه ای کامل بررسی شده آورده می شود. برای اینکار اصل گل نوشته ها از کتاب "گل نوشته های باروی پارسه" نوشته هلک ، بازبینی شده است.

 

ایلام

بیش از همه شاروان ایلام که در شوش نشیمن داشته است ، یاد می شود. توضیح اینکه چرا سندها تا این اندازه زیادند ، آسان است. زیرا میان شوش و تخت جمشید پیوستگی ویژه و تنگاتنگی بود و شاه خود بیشتر در آنجا اقامت می گزید ، دیگر اینکه لوحه های یافته شده تخت جمشید با دقت همان پهنه فارس و ایلام را که بزرگراه شوش ـ تخت جمشید در آن بوده ، در بر می گیرد.

نام شاروان ایلام ، بگپانه Bagana بوده ، که سال 18 ام تا 28 ام (494 تا 504 پیش از گاهشماری ترسایی) را می پوشاند.

بر انبوهی از مدرک های به دست آمده نام وی پدیدار است. وی تیمار پذیرایی یک ممیز حسابداری به نام داتانه Dātāna را که برای سر زدن به جایهای گوناگون باید دوره ای سفر می کرد ، می خورد.

بازهم می توان پی این مرد را گرفت. او از سوی دربد فرنکه یا از سوی خود شاه روانه شده است.

نام ایلامی پیشه وی hal-nu-ut ha-iš-ši-ra و یا hal-la-at-ti ha-iš-ši-ra / یا mu-ši-in zik-ki-ra  به چشم "آزمایشگر لوحه های رسی" یا "ترتیب دهنده صورت حساب" است.

در سال 21 ام بگپانه ، بگباذوش Bakabāsuš را همچون راهبر سفر با 547 کارگر مصری به توکا Taukā در نیمروز فارس و ثیروکه Cīrauka را با 30 کارگر مصری به خوادیچیه Xvādaičaya شهری که وابسته به ایوان تخت جمشید است ، روانه ساخت.

بیشتر بگپانه بوده و کسانی را که از بخش های دور فرمانروایی به این سو ره می سپاردند، به تخت جمشید روان می کرده است. گواینکه آنان اگر از بخش های باختری می آمدند ، از شاروان خود تنها گذرنامه ای برای رفتن به شوش دریافت می کرده اند. بعدا اگر هویدا می شد که شاه در آن زمان در تخت جمشید بوده ، بگپانه به آنان سند پیگیری سفر می داد.

ایدون وی در سال 22 ام چند بار عربان را به سوی شاه فرستاده است.

همین برداشت را می توان از رهسپارانی که از خاور می امده اند ، نیز کرد.

آنها تنها تا تخت جمشید تیمار داشته می شدند و از سوی فرنکه Farnaka یا بیشتر دربُدیار چیتووهوش Čhavahuš ، اگر شاه در ان زمان در شوش اقامت نداشت!!، به آنجا راهی می گشته اند.

بوخشویره Bauxšavīra از سوی بگپانه با 33 شتر از شوش به خوادیچیه و یا تخت جمشید روانه گشت. او پیشتر در ماه یکم سال 22 ام با همین شترها از سوی فرنکه به شوش فرستاده شده بود. اینها شترهای شاه بودند که وی فرستاده بوده است.

هیشنپیش Hišnabiš هم 28 شتر به تخت جمشید می آورد. بیشتر با کسانی برخورد می کنیم که یا از پیش بگپانه به تخت جمشید و یا در مسیر مخالف از پیش فرنکه به شوش می رفته اند. بیشتر رهسپاران مستقیما سوی فَرنَکَه می روند. همچنین رهسپارانی از پیش شاه نزد بگپانه یا عکس آن می رفته و می آمده اند.

 

---------------

 

در این نگارش آنچه از نام ها و واژه ها به خط لاتین بکار رفته است ، همگی برپایه ی اصل گل نوشته ها و سندهاست. بازنویسی پارسی باستان نام ها در گونه ی پارسی نام دیده می شود. برای نمونه نام شاروان خوزیه در گل نوشته ها به خط خوزی Bakabana آمده است. این نام در پارسی باستان بایستی Bagapāna باشد. ما آن را تنها در گونه ی پارسی آورده ایم : بَگَپانَه

شماره ی همه ی گل نوشته ها نام برده شده است. روزمه ها با دو گاهشماری خورشیدی ایرانی و ترسایی یاد شده است. (پ.گ.خ. : پیش از گاهشماری خورشیدی و پ.م. : پیش ار میلاد ، پیش از گاهشماری ترسایی.)

در نامبردن از راه شاهی پارسه ـ شوش پژوهش های ماری کخ بکار رفته و پایه بوده است.

همه ی نام های نوشته پر رنگ تر آورده شده تا تشخیص آنها ساده تر باشد.

در نگارش نام های خوزی از شیوه ی پروفسور هَلک یا دیگران استفاده نشده است. نگارش دقیق آن بر پایه تلفظ خوزی نام بکار رفته است.

برای نمونه نام داتانه را هلک Dattanna و Daddana می نویسد که خوانش خوزی نام نیست. در واقع مردمانی خوزی این نام را با دوبار تشدید نمی خوانده اند! بلکه آنها Datana یا Dadana می خوانده اند. این نگارش هلک تنها برای این است که خواننده دریابد این نام اینگونه نوشته شده : Dattanna : da-at-tan-na و در جایی دیگر Daddana : da-ad-da-na

در واقع نگارشی است بر پایه نگارش خطی سندهای خوزی.

 

نام دیگری که در همه جا به گونه ی خوزی تَموکن Tamukkan و پارسی تئوکا Taukā یاد شده است ، در واقع اینگونه در گل نوشته نگاشته شده است:

h.Tam-uk-ka-an,  h.Tam-ka-an,  h.Tam-ka, h.Da-u-ka-an

این نام را هلک Tamukkan نوشته است.

ولی واقیت جز اینست ، نویسه های Tam, Kam خوزی در نام های بیشماری همچون نام گئوبرووه ، گئوماته ، هیندَاوکه و ... برابر با تلفظ Dau/Tau, Gau/Kau پارسی و حتا خوزی می باشد. نام هینداوکه نیز در نگارش خوزی Hintamukka نوشته شده است.

همانگونه که یکی از چهار گونه ی نگارشی نام تئوکا نشان می دهد ، در اینجا m برابر با v/u باید خوانده شود. در این هیچ کسی تردیدی ندارد. پس چنین خواهیم داشت:

h.Tam-uk-ka-an : h.Tau-uk-ka-an : Taukkan : Taukan / Tamkan

بنابراین تلفط خوزی این نام نیز یا Tamkan است یا Taukan. چون نگارش های خوزی این نوشته بر پایه چگونگی تلفظ خوزی نام می باشد ، تمامی تکرارهای واک ها (صامت ها) و واکه ها (مصوت ها) حذف شده است. 

 

نام شهر خووادَایچَیَه در سه نگارش پارسی ، خوزی و بابیروشی یاد شده است. نگارش پارسی و خوزی آن در سنگ نوشته ی بیستون یاد شده است. نگارش بابیروشی آن در گل نوشته های خاندان اگیبی در بابیروش وابسته به زمان کمبوجیه و داریوش بسیار یاد شده است.

این نام در نگارش پارسه Uvādaičaya و در خوزی Ma-te-iz-zi-iš و در بابیروشی Humadēšu آمده است. هر سه نام تلفظ Xuvādaičaya را می رساند. ماری کخ نگارش پارسی را نادیده گرفته و آن را Xvādaičaya می نویسد!!

 

بایسته ی یادآوری است که در گل نوشته های پارسه با نام های مشابه بسیار بر می خوریم ، همچون نام های بَگَپاتَه ، بَگَداتَه ، بَگَپانَه که نباید آنها را با هم در آمیخت.

 

سرزمین خوز (خوزستان ، هووَجَه ، هَلتَمتی)

 

بیش از همه شاروان خوزیه که در شوش نشیمن داشته است ، یاد می شود. از آن روی ، که میان شوش و پارسه پیوستگی ویژه و تنگاتنگی بوده و شاه خود بیشتر باشنده ی شوش بوده است. دیگر اینکه گل نوشته های پارسه بیشتر همان پهنه ی پارس و خوزیه ـ که شاهراه پارسه ـ شوش در آن جای داشته ـ را در بر می گیرد.

نام شاروان خوزیه ، بَگپانَه Bakabana بوده است ، که از سال 18 ام تا 28 ام شاهی داریوش بزرگ (1125 تا 1115 پ.گ.خ / 504 تا 494 پ.م.) بر انبوهی از سندها دیده می شود.

نام وی در بیش از 75 گل نوشته به چشم می خورد ، که به آنها خواهیم پرداخت. همچنین او را در چندی از سندها نیز می توانیم بجوییم که به نام نیامده است.

وی بایستی از یک حسابدار به نام داتانَه Datana پذیرایی کند ، که برای سر زدن به جای های گوناگون می بایست دوره ای سفر کند.

سه پادوی پسر (puhu libap)  نیز به همراهش بوده اند. وی در سال 18 ام برای 6 ماه روزانه 2 کا آرد (2 لیتر) و هر پسر همراهش 1 کا دریافت کرده است. (PF 1238,  1239) در سال 19 نیز برای دو ماه روزانه همین جیره را دریافت کرده است. (PF 1240)

 در PF 1238 او جیره برای ماه های لَنکِلی تا شِرمی از سال 18 ام دریافت کرده است. (ماه های هشتم تا دهم خوزی) و در PF 1239 تنها گفته شده برای سه ماه در همان سال ، که بایستی ماه های پیش از ماه هشتم در نظر بوده باشد. (احتمالا ماه های 5 تا 7).

در PF 1240 نیز تنها گفته شده برای دو ماه در سال 19 ام.

پسان تر بازهم به او و سه پسربچه ی همراهش بر می خوریم ، که در سال 23 برای همه ی 12 ماه سال جیره دریافت کرده اند. ولی جیره اش به روشنی کاهش یافته است. او روزانه 1 و 3/1 کا (1.33 لیتر) آرد و هر پسر نیز همان جیره ی 1 کا را دریافت کرده اند. (PF 1241) نام کسی که از وی پذیرایی می کند در سند نیامده ولی از آنجا که این سند با سندهایی پیشین نوشته ای یکسان دارد و فراهم کننده ی جیره ی آرد در هر 4 سند مردی به نام پَرو Paru می باشد ، احتمالا در اینجا هم بَگَپانَه است که دستور چنین کاری را داده است.

 

بازهم می توان از این مرد نشانی یافت. او از سوی فَرنَکَه ، دربُد پارسه یا از سوی خود شاه  نیز روانه شده است.

برای 6 روز در ماه شِرمی (ماه10 خوزی) سال 22 ام ، روزانه 1 کا آبجو دریافت کرده است. او مهرنامه ای از شاه به همراه داشته است. (PF 1274)

برای 12 ماه در همین سال (که سال کبیسه ی 13 ماهه است) ، بر پایه ی سندی از فَرنَکَه ، ماهانه 1 مر شراب (10 لیتر) دریافت کرده است. (PF 776)

نگاهی به سندها می اندازیم ، در می یابیم که مهر شماره 116 بایستی از آن او باشد. این مُهر تنها بر چهار سند خورده است. (PF 1238-40, 2037)

 

در سندی دیگر نیز نام وی پدیدار می شود (PF 2037) ، ولی بدبختانه نشانی از کسی که وی را به کار گمارده نیست. ولی شاید بتوان آن را به گونه ای دیگر بازیافت.

در این گل نوشته وی با همان عنوان پیشین آمده ، جیره ی آرد برای سه ماه از سال 21 ام دریافت می کند. این ماه ها چنین نام برده شده اند : ماه هَلیمِ ، زیلَتَم و بِلیلیت (ماه های 4-6 خوزی).

به دلیل خرابی لبه ی چپ سند ، میزان جیره هویدا نیست ولی می شود آن را برابر 30 بار آرد پنداشت (بر پایه PF 1238-40).

در اینجا از سه پسر همراه یادی نشده است.

 

ولی آنچه جالب است نام ماه های نام برده شده است:

در PF 1238 می خوانیم : برای 3 ماه ، از لَنکِلی تا شِرمی (ماه های 8-10 خوزی)

در PF 1239-41 تنها شمار ماه ها آمده است ، بدون نام ماه.

در PF 1274 نیز از ماه دهم با نام شِرمی (نام خوزی) یاد شده است. از سویی فراهم کننده جیره Umanana می باشد که هم نامی خوزی دارد و هم در دیگر سندهای وابسته به او نام ماه ها یکسره خوزی است.

از دیگر سو فراهم کننده ی جیره در سند مورد گفتگو (PF 2037) نیز همیشه در پیوند با خوزیه و شهر خوزی ایثِمَه Itema / Hišema هست. در سندهای وابسته به او نیز نام ماه ها بیشتر خوزی هستند. وی اَمَه وَرتَه Amamarda است ، کارگزار غله در ایثِمَه ، شهری در نزدیک شوش (تقریبا 50 کیلومتری شوش ، 2 ایستگاه مانده به شوش).

از سویی دیگر بر پایه پژوهش های پروفسور ماری کخ در کتاب پژوهش های هخامنشی ، در این سال فَرنَکَه و شاه در چند ماه نخست سال در تخت حمشید و پاسارگاد بود و در یک نتیجه ی کلی بیان می کند که تنها در ماه های سرد سال در شوش به سر می برده اند. از دیگر سو می دانیم هوای تابستان شوش چندان مساعد حضور شاه نیست.

 

اکنون پاسخ بسیار روشن است. وی را بَگَپانَه شاروان خوزیه یا به احتمال کم دستیار وی روانه کرده است. زیرا شاه و فَرنَکَه که در ناحیه ی خوزیه نبوده اند.

جز این ها کسی در خوزیه پروانه ی دادن چنین سندی را نداشته است.

 

نام خوزی پیشه ی وی hal-nu-ut ha-iš-ši-ra (PF 1238-40) یا hal-la-at-ti ha-iš-ši-ra  (PF 776, 1241, 2037) به چشم "آزمایشگر لوحه های رسی" و یا mu-ši-in zik-ki-ra (PF 1274) به معنای "ترتیب دهنده ی صورت حساب" است.

 

در سال 21 ام بَگپانَه ، بَگَبادوش Bakabaduš را همچون راهبر سفر (barrišdama) با 547 کارگر مصری به تئوکَه Tamkan در نیمروز پارس روانه ساخت (PF 1557) و ثری رَاوکَه Širuka را با 30 کاگر مصری به خووادَایچَیَه Mateziš شهری که وابسته به ایوان تخت جمشید است ، فرستاد (PF 1547).

 

کسانی را که از بخش های دور باختری به این سو ره می سپاردند، بیشتر بَگپانَه به پارسَه (تخت جمشید) می فرستاده است. گویا کسانی که از بخش های باختری فرمانروایی هخامنشی (برای دیدن شاه) می آمدند ، از شاروان خود تنها گذرنامه ای برای رفتن به شوش دریافت می کرده اند. پسان تر اگر هویدا می شد که شاه در آن زمان در پارسَه بوده است ، بَگَپانَه به آنان مُهرنامه ای برای پیگیری سفر تا تخت جمشید را می داده است.

بدین سان وی در ماه هشتم سال 22 ام دو بار عربانی را به سوی شاه فرستاده است.

مردی به نام سپاکَه تَکَه Išbakatuka به همراه 8 مرد عرب (PF 1477) و در سندی دیگر به همراه 7 مرد (PF 1539) یاد شده ، که در ماه هشتم سال 22 ام به سوی شاه فرستاده شده است. هر دو سند از یک گروه سخن دارد و وابسته به یک ایستگاه می باشد.*

سپاکَه تَکَه 9 مرد را همراهی می کرده است که برای هر کدام جیره ای دریافت کرده است. اگرچه هیچ عنوانی ندارد ولی به نظر می رسد وی یک راهبر سفر است که عرب ها را به سوی شاه می برد.

در ایستگاهی که به نام یاد نشده ، وی برای 8 مرد هر کدام 2 کا آرد و 1 کا آبجو و برای 1 مرد تنها 5/1 کا دریافت کرده است. در سند شماره 1447 تنها جیره ی آرد و در سند 1539 تنها جیره ی آبجو آمده است. از آنجا که یک مرد تنها آرد دریافت کرده ، پس در سند دوم شمار مردان ، یکی کمتر است. این نکته در سندها به روشنی آمده است.

وی دارنده ی مهر استامپی 298 است.

دو سند دیگر این برداشت را تایید می کنند.

همچون سندهای پیشین مردی به نام رامَکَارَه  Ramakaraبه همراه 13 مرد عرب (PF 1507) و در سندی دیگر به همراه 12 مرد (PF 1534) ، در ماه هشتم سال 22 ام به سوی شاه فرستاده شده است.

رامَکَارَه که وی نیز احتمالا راهبر سفر است ، برای 12 مرد عرب هر کدام 2 کا آرد و 1 کا شراب و برای 1 مرد تنها 5/1 کا آرد دریافت کرده است. وی در سند شماره 1507 تنها جیره ی آرد و در سند شماره 1534 تنها جیره شراب دریافت کرده است. از آنجا که یک مرد تنها آرد دریافت کرده ، پس در سند دوم بازهم شمار مردان ، یکی کمتر است. احتمالا در میان هر گروه یک عرب با عنوانی پایین تر از دیگران وجود داشته که از دیگران جیره ی کمتری دریافت می کرده است.

روشن نیست که این عربان از چه روی بسوی شاه می رفته اند!

 

همین برداشت را می توان از رهسپاران خاوری شاهنشاهی نیز داشت.  آنها از سوی شاروانِ شارستان خود ، تنها گذرنامه ای برای رفتن به تخت جمشید دریافت می کرده اند و چنانچه شاه در شوش بود ، آنگاه از سوی فَرنَکَه Parnaka یا دربُدیار چیثرَوَهوش Zišauš به شوش فرستاده می شدند.

 

در ماه یکم سال 22 ام ، فَرنَه کَه دربُد پارسه ، بئوخشَه ویرَه نامی را با 33 شتر به سوی شاه ، به شوش فرستاده است. شتر ها، شترهای شاه بوده است. (PF 1787) این نشان می دهد که در آغاز سال 22 ام شاه در شوش بسر می بُرده است. در ماه دوم دوباره به بَئوخشَه ویرَه بر می خوریم. وی از سوی بَگَپانَه شاروان خوزیه ، با همان 33 شترِ شاه از شوش به پارسه (تخت جمشید) (و یا خوادَایچَیَه) فرستاده شده است. (PF 1786, PFa 26, 29)

سه سند به برگشت شترها از شوش اشاره دارد ، ولی نوشته آنها یکسان نیست. در یکی گفته شده "از شوش می آمد. ... به پارسه می رفت" (PF 1786) و در دیگری خوادَایچَیَه جایگزین پارسه می شود. (PFa 26) سند سوم که یک گزارش دو ماهه از ناحیه ی کَردوشوم است ، نیز با این دو سند در پاره ای از جزییات تفاوت دارد. (PFa 29)

جیره هر کدام از شترها برابر 3 کا آرد است. در دو سند این جیره ها را گَرمَه Karma نامی فراهم کرده است.

خوادَایچَیَه ( مَتِزیش Mateziš خوزی و خومَدِشو Humadēšu بابیروشی) شهری است در بیرون دروازه و حصار تخت جمشید ، که پیش از ساخت تخت جمشید از اعتبار ویژه ای برخوردار بوده است.

 

در سال 23 ام نیز هیشنَپیش Hišnapuš نامی با 2 مرد و 28 شتر از شوش به سوی تخت جمشید می رفت. او نیز مُهرنامه ای از بَگَپانَه به همراه داشت. (PF 1418) و در هوزیگرَه Uzikuraš در حدود 100 کیلومتری تخت جمشید جیره ی آرد دریافت کرد. در این سند به روشنی جیره ی شترها افزایش یافته است. دو مرد هر کدام 5/1 کا و هر شتر نیم بار (5 کا) آرد دریافت کرده بود.

هوزیگرَه 4 امین ایستگاه پس از پارسَه در راه شاهی پارسه ـ شوش است.

 

بیشتر با کسانی برخورد می کنیم که یا از پیش بَگَپانَه به تخت جمشید و یا در مسیر مخالف از پیش فَرنَکَه به شوش می رفته اند. بیشتر رهسپاران مستقیما سوی فَرنَکَه می روند. همچنین رهسپارانی از پیش شاه نزد بَگَپانَه یا عکس آن می رفته و می آمده اند.

 

در ماه پنجم سال 22 ام ، بَگَپانَه 450 آقا و 100 جوان را از شوش می فرستد. تنها بخشی از مقصد و نام راهبر آنان بدست آمده است. نام راهبر آنان نیگَئودَ Nukauda است. عنوان آنان tašup zaridap (taš-šu-íp za-ri-da-ip) است. تَشوپ tašup به معنای مردم ، سربازان و یا کارمندان می تواند باشد. زَریدَپ Zaridap در جای دیگری بازیافته نمی شود. آن می تواند با نام پیشه یا تبار این مردم پیوستگی داشته باشد. (سند آن هنوز چاپ نشده است.)

دو گل نوشته ی کوچک یک جا نشان می دهند که نیگَئودَ در ماه هشتم سال 22 ام در راه شوش به خووادَایچَیَه بوده است. (PF 1503 و یک سند چاپ نشده)

در PF 1503 وی 6 کا آرد برای جیره ی 1 مرد والامرتبه (šalura) و 4 مرد ارجمند (šaulum) دریافت می کند. وی با مهرنامه ای از بَگَپانَه در ماه هشتم سال 22 ام در راه است.

در گل نوشته ی دیگر که چاپ نشده بار دیگر به او بر می خوریم. در این سند به مسیر سفر او اشاره شده است!

 

در ماه یازدهم سال ۲۲ بَگَپانَه شاروان ، سنگ تراشانی! (harmazip) را از شوش به آرییَه Harima (PF 1540) و در ماه دوازدهم همان سال کسی به نام اَمَه وَرتَه Amavarta را در همان راه گسیل می کند (PF 1361). اَمَه وَرتَه کارگزار غله در شهر خوزی ایثِمَه است. او 5/1 کا آرد دریافت می کند.

 

سَتَمیثرَه Sadamiša نامی که انباردار (ambara-baraš) دانسته شده ، به حساب دژی (halmaraš) به نام اَنزَمَنَکَه Anzamanakaš برای سال های 18 و 19 ام رسیدگی می کند. (PF 1923) وی در ماه سوم سال 23 ام ، با گذرنامه ای از بَگَپانَه از شوش به پارسه می رفته است. او خودش 5/1 کا و 1 پسر همراهش (پسر خودش!) 1 کا آرد دریافت کرد. (PF 1379) یک بار دیگر در همین راه به او بر می خوریم ، دو ماه پیشتر (ماه یکم سال 23 ام) وی با مُهرنامه ای از شاه به سوی خووادَایچَیَه می رفت. یک مرد ارجمند (šalur) و یک پیشکار همراهش بودند. این مرد 5/1 کا و پیشکارش 1 کا آرد دریافت کردند. (PF 1380)

 

مرد دیگری به نام بَگَداتَه Bakadada را می شناسیم ، وی اَنزانی (Anzan.ra) دانسته شده است. او برای همه ی 12 ماه سال 23 ام بر پایه ی مُهرنامه ای از بَگَپانَه ، ماهانه یک مَر شراب دریافت می کند. (PF 777) شاید این جیره ی وی برای راهبری مردانی است که بَگَپانَه آنها را روانه می کرده است. در ماه هشتم همین سال (سال 23 ام) به بَگَداتَه نامی بر می خوریم که 6 مرد را ، احتمالا به همراه 8 پسر به سوی پارسه می برد. هر مرد 5/1 کا دریافت می کند. (PF 1297) وی احتمالا راهبر سفر است. چون در مسیرهای دیگر نیز به او بر می خوریم.

 

--------------------------

*برخی همچون روت M.Root و گریسون M.Garrison بر این باورند که هر دو سند از یک گروه سخن دارد ولی از دو ایستگاه جداگانه می باشد! ولی با روشنگری بالا دیدیم که هر دو وابسته به یک ناحیه و ایستگاه هستند. از این لحاظ این چهار سند بسیار نادر و جذابند.

نظرات 2 + ارسال نظر
ایران جمعه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:58 ب.ظ http://zulqarnain.persianblog.com/

سلام
می خوانم یاد می گیرم
بنویس تا یاد بگیریم
پیروز باشید ایران

anobanini یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:05 ب.ظ http://www.anobanini.ir

سلام
مطالب جالبی بود. بهت لینک دادم، موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد