مهر سبز یشمی شهربان بلخ در دوران هخامنشیان

‌‌‌‌نگارش 19 فروردین ماه 86

ویرایش در 31 امرداد ماه 86

مْهر سبز یشمی شهربان بلخ (خشَثرَپاوَن باختریش)

برگرفته از سایت فر ایران FareIran.com

 

بررسی مُهر یشمی هخامنشی  به دست آمده در اسدآباد همدان ،‌ سخنان سنگ نوشته‌ی بیستون را درباره‌ی شهربان بلخ (خشَثرَپاوَن باختریش) و رویدادهای دوران فرمانروایی داریوش یکم تأیید می‌کند. (بدون این مُهر هم این گفته‌ها پذیرفته و تایید شده است!!)

 

پس از کشف یک مُهر استوانه‌ای نزد گروهی از قاچاقچیان اشیای عتیقه ، بدست نیروی انتظامی ناحیه‌ی اسدآباد ، کوشش کارشناسان برای بررسی‌های تاریخی و زبان‌شناسی این مُهر استوانه‌ای آغاز شد.

 

فریبا شریفیان ، متخصص زبان‌های باستانی و کارشناس میراث فرهنگی همدان درباره‌ی ویژگی‌های این مُهر و نتایج به دست آمده از بررسی‌های خود گفت : «‌‌‌اگرچه تاریخ و محل کشف آغازینِ مُهر هویدا نیست ‌،  اما نوشته‌ها و نقوش کندکاری شده بر آن نکته‌ها و موارد جالبی را بازگو می‌کند.»

 

در یک طرف این مُهر ، نوشته‌ای به خط میخی و زبان پارسی باستان نقش شده که چنین است : « ‌‌‌‌دادَرشیش خشَثرَپاوَن بلخ ».

 

دادَرشیش از نام‌های خاص ایران باستان است که در خط خوزی (ایلامی) «دَ ـ تور ـ شی ـ ایش : داتورشیش da-tur-ši-iš» و در خط بابلی «دَ ـ دَ ـ اَر ـ شو : دَدَرشو da-da-ar-šú» نگاشته شده و در زبان سانسکریت ، به معنای دلیر ، بی‌باک و جسور است . این نام از ریشه darš- به معنای "جرات کردن" گرفته شده ، که با واژه‌ی dire در زبان انگلیسی به معنی جرات و شجاعت ، هم‌ریشه است.

 

در تاریخ ایران ‌باستان ، دو کس با این نام شناخته شده‌اند و داریوش یکم شاه بزرگ هخامنشی در سنگ نوشته‌ی بیستون از آن‌ها ، یاد کرده است.

 

نخستین کس ، دادَرشیش ارمنی است که بر پایه‌ی نوشته‌ی ستون دوم سنگ‌نوشته‌ی بیستون ، به فرمان داریوش برای سرکوبی شورشیان به ارمنستان فرستاده شده است و دومین کس با این نام ‌، دادَرشیش ، شهربان یا خشَثرَپاوَن (ساتراپ) بلخ است که داریوش در بند سوم از ستون سوم سنگ‌نوشته‌ی بیستون (بند سی و هشتم) از او چنین یاد کرده است : (واژه به واژه)

 

: d-a-d-r-š-i-š : n-a-m : p-a-r-s : m-n-a : b-d-k : b-a-x-t-r-i-y-/a : x-š-ç-p-a-v-a : DB 3, §3:13-14 (§38, OP)

v.da-tur-ši-iš hi-še v.par-šir ki-ir v.ú v.li-ba-ru-ri v.ša-ak-ša-ba-ma-na-me h.ba-/ak-ši-iš : DB 2:80-81 (§38, Xu.)

(داریوش شاه گوید : ... سپس من) دادَرشیش نامی پارسی ، یکی از بندگانم را ، خشَثرَپاوَن در باختریش (بلخ) ، (را به سوی او فرستادم).

 

به اعتقاد شریفیان ، جنس مُهر و بررسی آن اهمیت ویژه‌ای دارد. این مُهر ، سبز رنگ و از جنس یشم است.

 

وی درباره‌ی نقش‌های کنده شده بر پشت مُهر چنین گفت : «نقش پشت این مُهر ، شرح کشتن شیر بدست داریوش شاه است. تصویر مردی سوار بر اسب را نشان می‌دهد که تیر و کمان در دست دارد و آماده تیراندازی به یک شیر است. بر بالای این نقش نیز نماد بالدار اهورامزدا* کنده شده است.»

شکل استوانه‌ای مُهر مورد نظر نیز ارزش فراوان دارد. هم‌زمان با تحولات اقتصادی ـ سیاسی و بازرگانی به تدریج مُهرهایی به شکل استوانه یا لوله‌ای با نقش‌ها و عبارت‌های گوناگون ساخته شده است.

 

شکل استوانه‌ای این مهر نیز حکایت از رشد مناسبات تجاری ـ اقتصادی آن روز و ارزش و کارکرد این مُهرها در این زمینه دارد.

 

بنا بر پژوهش‌های انجام‌گرفته ، تاریخ مُهر در ایران به چند هزار سال پیش از میلاد (همچون مُهرهای یافته شده در شهر سوخته و جیرفت در کنار هلیل‌رود) بازمی‌گردد. کاربرد مُهر در زمان هخامنشیان نیز جنبه اداری و دیوانی داشته و هر عضو دربار شاهنشاهی هخامنشی که به نحوی با سازمان اداری شاهنشاهی سر و کار داشت ، می‌بایست مُهری را همواره به همراه داشته باشد. با نگرش به این‌که شهربان‌ها (ساتراپ‌ها) از مهم‌ترین کارگزاران دیوانی بودند ، کشف و بررسی این مُهر از ارج و ارزش تاریخی بسیاری برخوردار است.

 

--------------------

*ـ در اصل نوشته آمده : "نماد داریوش در حالت عروج" که این گفته درست نیست ، چون این نقش در دوران همه‌ی شاهان هخامنشی و حتا پیش از آن‌ها نیز بوده است ، مگر اینکه آن را نقش عروج فروهر شاه ایران به معنای کلی بدانیم. بیشتر آن را نشانی از اهورامزدا می‌دانند ، گرچه درستی این سخن نیاز به پژوهش‌های ویژه دارد.

ـ در این نوشته همه جا واژه‌ی یونانی ساتراپ بکار رفته بود و تنها در واپسین خط در داخل کمانک واژه‌ی شهربان آمده است. نمی‌دانم این چه نگارشی است که همیشه واژگان یونانی و عربی بر واژگان پارسی پیشی گرفته و کوشش در کاربرد واژگان انیرانی است ! زمانی هم که دو واژه‌ی ایرانی و انیرانی به گونه‌ای هم‌معنا و مترادف بکار برده می‌شود ، همچون " اداری و دیوانی " نخست واژه‌ی انیرانی آورده می‌شود! بسیاری از واژگان انیرانی را بدون آنکه به روانی سخن آسیبی وارد آید می‌توان با واژگان زیبای پارسی جانشین کرد. در این نوشته که دوباره من آن را ویرایش و بازپیرایی کردم بسیار کوتاه به این سخن پرداخته شده و تنها چندی از واژگان جایگزین شده است. البته بسیاری چیزها نیز به آن افزوده شد.

این ایراد در همه‌ی نوشته‌های ما ایرانی‌ها و بویژه‌ی روزنامه‌نگاران دیده می‌شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد