پیش سخن آموزش خط های میخی - بخش ۲

پیش گفتاری بر

آموزش دبیره های میخی پارسی باستان و خوزی هخامنشی

 

بخش دوم:

-------------------------

توجه: آنچه آبی رنگ است نشانه های میخی است که بزودی مشکل نمایش آنها را برطرف خواهم کرد! موقتا می توانید فونت میخی پارسی را از این تارنما دریافت کنید.

 

در ادامه به توضیحاتی درباره ی اصطلاح ها و واژگان کلیدی خواهیم پرداخت. سپس با بهره گیری از نوشته ی یکی از دوستان گام های کشف رمز خط های میخی را مرور خواهیم کرد.

 

بطور کلی نویسه ها و نشانه های میخی خوزی و بابلی دارای یک یا چند "آوای هجایی" (ارزش هجایی ، آوانگار Phonetic values) هستند. پاره ای از نویسه ها "نشانگر" (determinate) و پاره ای دیگر "واژه نگار" (logogram) هستند. (و پاره ای از نویسه ها نیز "هُزوارش" هستند یا در آمیغ های هُزوارشی بکار می روند. البته در این باره جداگانه سخن خواهیم گفت.)

یک نویسه می تواند یک یا هر چند حالت بالا را با هم دارا باشد. و تنها بسته به جایگاهش می توان این را دریافت.

برای نمونه در زبان خوزی ، X با ارزش GIŠ ، دو ارزش هجایی iz, is را داراست. همچنین یک نشانگر نیز هست که بیشتر در پیوند با گیاهان ، درختان ، میوه ها و هر چیز وابسته به آنها می آید. بر پایه نگارش پروفسور هلک که در همه جا مورد نظر است ، در حالت نشانگر w. نگاشته می شود و در حالت واژه نگاری  GIŠ، که به معنای "چوب" است.

 

ارزش های هجایی را با حرف های کوچک و واژه نگارها را با حرف های بزرگ می نویسند. نشانگرها نگاشته می شوند ولی خوانده نمی شوند و معمولا در بالاتر از خط جای می گیرند. آغاز نام های خاص نیز در پیروی از رسم الخط انگلیسی بزرگ نوشته می شوند. برای نمونه به دو واژه ی زیر نگاه کنید : ŠE.BAR.lg h.An-za-an (شه.بار واژه نگاری برای "جو" است. انزان نام شهری بسیار نام آشنا در فارس است. نیز دو نشانگر هستند.)

 

بر روی زبان های باستانی که همگی از زبان های مرده به شمارند ، کسان گوناگونی کار کرده اند و برای برگردان نویسی یا حرف نویسی و آوانگاری یا واجنویسی هر کدام شیوه و رسم الخط ویژه ای را برگزیده اند. در این میان برخی در یک زبان ویژه ، دارای جایگاه بالاتری هستند و این بدلیل میزان بالای کاری است که بر روی آن زبان انجام داده اند؛ همچون پروفسور هلک که در مورد زبان خوزی هخامنشی در نخستین مرتبه جای دارند. یا رولاند جی کنت که در زبان پارسی باستان بالاترین جایگاه را دارند. یا دکتر بدالزمان قریب که در مورد زبان سغدی نخستین جایگاه را ـ کمینه در ایران ـ دارا می باشند. در اینجا پیروی از پروفسور هلک و رولاند جی کنت شده است. (به جز حرف "چ" که کنت با "c" نشان داده ولی من با "č" که از بسیاری خطاها جلوگیری می کند.)

 

چند واژه زیر همیشه در پیوند با زبان های باستانی می آیند که بایستی آنها را به نیکی دریافت:

Transliteration : حرف نویسی یا نویسه گردان؛ نگارش تک به تک نویسه های میخی یا هر خط دیگر به خط قراردادی میان زبانشناسان.

در بیشتر کتاب های در پیوند با زبان های فارسی میانه ، این واژه "حرف نویسی" معنا شده است ، ولی این درباره ی خط های میخی درست نمی نماید! آنها نویسه هایی هستند که ارزش هجایی دارند پس نمی توان چنین معنایی را بکار برد. شاید "هجا نگاری یا هجا نویسی" معنای جالب و مناسبی باشد ولی "نویسه گردان" را بهتر می دانم. واژه "ترانویسی" را نیز می توان بکار برد اگر چه روایی ندارد!

 

Transcription : آوانویسی ، واج نویسی یا آوانگاری؛ نگارش چگونگی خوانش و تلفظ واژگان در یک زبان. "آوانویسی" بیشتر روایی دارد.

Translation : برگردان یا ترجمه ی نوشته به یکی از زبان های کنونی و زنده.

 

Determinate : نشانگر؛ نویسه هایی که پیش یا پس از یک واژه یا اندیشه نگار می آیند و نشان دهنده ی چگونگی واژه ی پس از خود هستند (فقط یکی پس از واژه می آید). نگاشته می شوند ولی خوانده نمی شوند. در زبان خوزی هخامنشی به 7 نشانگر بر می خوریم :

d. = divine که پیش از واژگانی می آید که به گونه ای جلوه ای خدایی و الوهیت دارند. همچون آسمان ، خدا ، روز ، ماه. این نشانگر پیش از نام خدایان در زبان های سومری ، بابلی ، آشوری و خوزی می آمده است. شکل نگارشی آن نیز چندان دگرگون نشده است.

f. = female نشان دهنده ی واژه هایی در پیوند با زنان و حالت های مادینه است.

w. = wood پیش از واژگانی در پیوند با چوب ، گیاه ، میوه ، شراب و ... آمده است.

h. = GN, locale, etc. نشان دهنده ی واژگانی در پیوند با سرزمین ، ناحیه ی زندگانی و ... می باشند.

m. & v. = male که نشان دهنده ی نام های نرینه هستند. البته در واژه های در پیوند با مردان نیز بکار می روند.

 

و نشانگر زیر تنها نشانگری است که پس از واژه می آید:

.lg = logogram : به این معناست که واژه ی پیش از خود یک واژه نگار (log.) است.

در زبان پارسی باستان به نشانگری بر نمی خوریم ، مگر اینکه واژه جداکن را نشانگر واژگان پارسی باستان بدانیم. در زبان بابلی و سومری نیز به نشانگر ها بر می خوریم که با زبان خوزی گاه همسان ولی بیشتر متفاوت هستند.

 

از آنچه آمد می توان دریافت که برای نشان دادن نشانگرها که خوانده هم نمی شوند ، کوتاه نوشت های انگلیسی بکار رفته اند. البته دیگر دانشمندان چون پروفسور م. استولپر ، م.ج. استو یا فرانسوا والا از این روش بهره نبرده اند. ولی دانشمندانی چون ویسباخ ، والتر هینتس و در بهترین حالت ریچارد هلک این روش را بکار بسته اند. البته این داشنمندان هیچ کدام با هم هم آوا و هم سخن نیستند.

برای نمونه پروفسور استولپر نخستین نشانگر را DINGIR. (از زبان سومری ، به معنای "خدا") ، دومین را SAL. (از زبان سومری ، به معنای "زن") و سومین را GIŠ. (از زبان سومری ، به معنای "چوب") و یا ششمین نشانگر را DIŠ. (از زبان سومری ، به معنای "یک") نگاشته اند. واپسین نشانگر را بیشتر داشنمندان MEŠ. نگاشته اند. (همین نشانگر در خط و زبان بابلی نیز هست که نشانگر "جمع و گروهه بودن" است.)

 

ولی دو واژه ی جنجال برانگیز:

 

Ideogram : اندیشه نگار؛

در دوره ی آغازین خط و دبیره ، مردمان برای نشان دادن منظور خود ، شکل و تصویر شی ای یا چیزی را می کشیدند. (پیرامون 5500 سال پیش ، دوره ی تصویرنگاری ، شکل نگاری یا فرتور نگاشت Pictography) پسان تر این شکل های آغازین ساده تر شده و دارای مفاهیم جدی تری شدند. این دوره را اندیشه نگاری گویند. دیگر ، شکل یا نشان رسم شده شبیه آن شی نخستین نیست و معنای مشخص نخستین را نیز ندارد. برای نمونه نشانی که بیشتر شبیه ستاره بود (سه خط که به شکل ضربدری بر روی هم رسم شده) در آغاز تنها به معنای "خورشید" بود. ولی بعدها در دوره اندیشه نگاری معناهای گوناگونی همچون "آسمان" ، "خدا" را نیز بخود گرفت.

 

Logogram : واژه نگار؛ یک نویسه که نشانگر واژه ای کامل و از سویی پرکابرد است. این واژه نگارها در زبان های زیادی وجود دارند.

یک نمونه ی امروزی آن نشان هایی است که بکار می بریم ، مثلا $ برای دلار.

و در زبان های کهن ، همچون نویسه هایی که جایگزین واژه های زیر می شود (در زبان خوزی) : m.sunki (m.su-un-ku) یا šak (ša-ak) و البته در بسیاری جاها برابرهای آن شناخته یا کاملا تثبیت شده نیست ، همچون : h.KASKAL.lg , w.GEŠTIN.lg  h.MUŠEN.lg ,  w.GIŠ.lg ,  f.MUNUS.lg ,  که از چپ به راست به معنای "پرنده ، چوب ، زن ، راه و شراب" می باشند. (در این حالت که نوشته شده اند همگی به زبان سومری هستند.)

البته گاهی به گونه ی ترکیبی آمده اند ، همچون :

ZÍD.DA.lg ,  KÙ.BABBAR.lg ,  KÙ.GI.lg  که به معنای "آرد ، سیم و زر" است.

ولی درست در همین جاست که معنای گفته شده برای این واژه یا اصطلاح و کاربرد آن با ایرادهای اساسی روبرو می شود! (به ادامه بنگرید.)

 

در چند بند پسین به جستاری پرداخته می شود که کمی از جستار اصلی دور شده است. خوانندگان می توانند آن را رها کنند.

 

«این واژه نگارها (log.) در زبان های گوناگون گاه یکسان نگاشته شده ولی برابر های گونه گونی داشته اند.

برای نمونه نویسه ĭ که شکل خوزی هخامنشی آن است و تقریبا در همه ی دوران ها در زبان های گوناگون چون سومری ، اکدی (بابلی ، آشوری) ، خوزی میانه و نو یکسان و با تفاوت های نگارشی بسیار کمی (منظور خود نویسه ی میخی) نوشته می شد ، در زبان خوزی و بابلی دارای ارزش آوایی tur و در سومری tur, dumu است.

اکنون ببنیم که شکل واژه نگاری آن در زبان های گفته شده چگونه است. زبان های بابلی و آشوری دارای واژه نگارهای DUMU, TUR هستند. در زبان خوزی بر پایه نگارش هلک šak, TUR که استولپر آنها را DUMU, TUR می نویسد. در واقع در اینجا پروفسور هلک برابر خوزی DUMU را بکار برده اند. (البته ایشان همان šak را واژه نگار (log.) یاد کرده اند.) در زبان سومری dumu یعنی فرزند ، پسر ، بچه. که در زبان های بابلی و آشوری māru و در زبان خوزی šak (واژه ی ša-ak) به همین معناست.

اکنون می بینیم که پروفسور هلک بجای DUMU از برابر و معادل خوزی آن šak استفاده کرده اند. البته در PF 1963-17 به واژه ی m.šak.lg بر می خوریم. همین واژه را دکتر جرج کامرون (که بازخوان اصلی این سند هستند) بر پایه سیستم نگارشی هربرت. ه. پاپِر (Herbert. H. Paper) hh.DUMU.lg می نویسند (این سیستم هِربرت پاپُر بعدها توسط پروفسور هلک اصلاح شد).

 

ولی اگر نویسه ی SAL به آن افزوده می شد آنگاه DUMU.SAL در زبان های بابلی و آشوری برابر با mārtu به معنای "دختر ، بچه ی مادینه" است. از آنجا که munus در سومری به معنای "زن" است ، در گل نوشته های خوزی تخت جمشید واژه ی DUMU.MUNUS.lg را می توان معادل واژه ی بالا دانست. پروفسور هلک آن را با همین نگارش و به معنای "دختر" (بیشتر در پیوند با نوزادان دختر) و برابر احتمالی با واژه ی شناخته شده خوزی f.pu-hu به معنای "دختربچه" می دانند. در همین گل نوشته ها m.pu-hu نیز آمده که به معنای "پسربچه" است. (pu-hu به معنای بچه است که نشانگرهای f. و m. دختر یا پسر بودن آن را هویدا ساخته است.)

این خود نشان می دهد که پروفسور هلک چون برابر DUMU را به روشنی در سندها دیده اند ، از برابر آن به خوزی بهره برده اند ، در حالی که DUMU.MUNUS.lg چون برابر روشنی نداشته به همین گونه آورده شده است. ولی آنچه از پروفسور هلک گفته می شود بیشتر از کتاب ارزشمند ایشان با نام "گل نوشته های باروی پارسه" ، نگاشته شده در سال 1969 می باشد. سال ها پس از آن در سال 1978 ، 33 گل نوشته ی دیگر را چاپ کرده اند. در پنجمین گل نوشته از این دسته (با نام PFa 5) به واژه ی f.pa-ak-ri (pak + -eri "his") بر می خوریم که به معنای "دختر (ش)" آمده است. در واقع جمله اینگونه است :

m.Mar-du-nu-ya f.ir-ti-ri m.sunki f.pa-ak-ri که یعنی "همسر مردونیه ، دختر شاه" که اشاره به "آرتازوسترا" دارد. اما معنای دقیق و واژه به واژه ی این عبارت این است: "مردونیه ، همسرش ، شاه ، دخترش" که به چگونگی نگارش زبان خوزی بر می گردد. نمونه ی دیگر اینگونه نوشتن اشاره به نام هاست که:

مثلا "گئوماته نامی" که در زبان خوزی v.kam-ma-ad-da hi-še (DB 3:49, Xu.) است ، برابر با پارسی باستان Gaumāta : nāma (DB4:52-53, OP) می باشد. اما برگردان واژه به واژه خوزی آن "Gaumāta, his name" می باشد. (hiše : hiš + -e "his") که برابر پارسی آن "گئوماته ، نامش" می باشد.

 

اما در سنگ نوشته های هخامنشی واژه ی "پسر" بگونه ی v.ša-ak-ri (šak + -eri) یا در یک سنگ نوشته v.ša-ak-ke (šak + -e) آمده که به معنای دقیق "پسرش his son" می باشد. در نگارش پارسی همین سنگ نوشته ها همیشه برابر puça به معنای "پسر" آورده شده است.

از این سخن نتیجه می گیریم که šak به معنای "پسر" و pak به معنای "دختر" است. بنابراین مطئنا پروفسور هلک DUMU.MUNUS.lg را پس از خوانده شدن سند یاد شده ، pak می نوشته اند. اما بدلیل برخی نشانه های شاید در این باره تردیدهایی بوده چون همیشه این واژه در پیوند با بچه های دختر تازه متولد شده آمده است.

 

به همین سان است واژه ای که در همه ی زبان ها به معنای "شاه king" آمده است. در سومری lugal : lu2-gal (به معنای واژه به واژه ی "مرد بزرگ") ، که در بابلی و آشوری با واژه نگار LUGAL و در خوزی با واژه نگار m.EŠŠANA (بر پایه م. استولپر) و m.sunki (بر پایه ریچارد هلک) و m.SUNKI (بر پایه والتر هینتس) آمده است. (هر سه آن را log. می دانند.) ولی برابر این واژه در زبان بابلی و آشوری šarru و در خوزی m.su-un-ku : m.sunki, m.sunku است.

 

در ادامه خواهیم دید این مطلب و این گونه ی نگارشی با پاره ای از مطالب دیگر در تضاد قرا می گیرد.»

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد