یادداشتی درباره زبان آرامی و ...

با سلام به شما دوستان عزیز

درباره ی زبان آرامی و آریایی پیش از این نیز توضیحات کوچکی داده ام و نگارش نوشته ای جامع را وعده داده بودم. اما اکنون به چند دلیل از این کار پرهیز کرده ام.

نخست اینکه بحث بر سر چیزی که هنوز نظر قطعی درباره ی آن وجود ندارد وقت زیادی را از پرداختن به آنچه بیشتر اهمیت دارد می گیرد...

 

و در پایان درباره ی نام زردشت در دوران هخامنشی باید بگویم که ....

با سلام به شما دوستان عزیز

 

درباره ی زبان آرامی و آریایی پیش از این نیز توضیحات کوچکی داده ام و نگارش نوشته ای جامع را وعده داده بودم. اما اکنون به چند دلیل از این کار پرهیز کرده ام.

نخست اینکه بحث بر سر چیزی که هنوز نظر قطعی درباره ی آن وجود ندارد وقت زیادی را از پرداختن به آنچه بیشتر اهمیت دارد می گیرد در ضمن اینکه در نهایت شاید کمک چندانی نکند جز اینکه نظری جدید را مطرح ساخته باشد.

دوم نگاشتن آن و جمع آوری همه ی آن فیش هایی که در این باره تهیه کردم وقت بسیاری می خواهد که اکنون ندارم.

سوم اینکه با ابراز دقیق این نطرات شاید سبب شوم تا برخی از دوستان به دلایل تند روی ها و نظرافکنی های عجیب و جدید از خواندن دیگر نوشته های من سرباز زنند.

بنابراین اکنون برآن شده ام تا بیشتر به چیزهایی بپردازم که آشنایی با آنها نه تنها برای همه دوستان جالب و لازم که سودمند باشد و بجای ایجاد سردگمی در ذهن خواننده تنها رهنمای آنها باشد.

 

اما به اختصار بگویم: بند 70 بیستون کاملا وارونه تفسیر شده است. بویژه تفسیر والتر هینتس به دلایل جدی از جمله بحث واژگانی به شدت زیر سوال است.

دوم تمامی اسناد هخامنشی که گویند به آرامی بوده به فراوانی دارای واژگانی پارسی هستند که نمی توان آنها را منکر شد.

سوم نویسه ها و نشانه های آرامی به شدت با دیگر اسناد کهن تر از دوره هخامنشی مغایرت داشته و بنابراین حداقل این خط برای دوران هخامنشی وجود نداشته و با سوال های جدی روبروست.

این تفاوت تا آنجا است این خط را آرامی شاهنشاهی می خوانند!

چهارم اینکه آنچه درباره ی مشروعیت دادن داریوش به کارش گفته می شود و ابداع خط از سوی او و سپس کوشش برای انتشار این خط کاملا بی پایه بوده و با هم تناقض دارد. ضمنا از لحاظ زبان شناسی خانم دکتر قریب اثبات کرده اند نگارش و ابداع پارسی باستان کار داریوش نیست.

دیگر بسیار سخت به نظر می رسد که شاهان اشکانی و ساسانی خط آرامی را به عنوان خط اصلی خود بر گزینند (البته خطی برگرفته از آن). درست آن است که آنها این خط را از خط آریایی هخامنشی همچون دیگر مطالب گرفته باشند.

البته شاید همه ی آنچه گفتم بدون توضیحات دقیق و کافی برای شما پرسش آفرین باشد و قانع کننده نیز نباشد. ولی به هر حال من فقط به اعمال تردید در این نام و زبان بسنده می کنم. بحث بر سر آن به اینده موکول خواهد شد.

 

---------------------

 اما درباره ی نشان فروهر یا نشان سمبولیک اهورامزدا همانگونه که پیش از این گفتم اکنون هیچ نظری نمی دهم. چون دلایلی بر هر برداشتی وجود دارد.

برای نمونه چون نقش آنوبانی نی را با نگاره ی بیستون مقایسه کنیم در خواهیم یافت که در آنجا نقش ایشتار است که بر کوه کنده شده که حلقه ی قدرت را به شاه می دهد و پس در اینجا انتظار می رود که شاید همان اهورا باشد که حلقه ی قدرت را به داریوش می دهد همانگونه که در کتیبه بارها امده است که شاهی را اهورا مزدا به داریوش داده است.

اما همچنین می دانیم که در ایران باستان بویژه در عهد ساسانی همیشه این عقیده بوده که کسی به شاهی می رسد که فره یا خورنه شاهی با او باشد و گاه این فره ایزدی به نقش انسانی کنده شده است. شاید در زمان هخامنشیان نیز چنین برداشتی باشد.

اما این که کدام درست است یا چه درست است نمی توان مطمئن بود.

 

--------------------------

 

و در پایان درباره ی نام زردشت در دوران هخامنشی باید بگویم نه تنها این نام که نام های بسیاری همچون مزدیسنه ، مزدکه و انچه در ارتباط با عدم قربانی جانوران برای خدایان ، نام کاهنان و روحانیان و ... می آید خود تاکید بر این موضوع دارد.

البته در این باره شاید هنوز نمی توان نظری قطعی داد اگرچه من خود نیز بسیار بر این باورم که هخامنشیان را باید زردشتی دانست تا پیرو هر دین دیگری.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد