در این نوشته میخواهم خواندن کتابی بسیار نیکو را پیشنهاد بدهم. کتابی که دارای دانستههای نو و مورد نیاز بسیار است.
اکنون که فرهنگ و تمدن هَلتَمتی / هَتَمتی (خوزی، ایلامی) به عنوان نخستین پیشگامان فرهنگ بومی ایران مطرح شده، بسیار نیک خواهد بود اگر به این کتاب نگاهی داشته باشیم:
کتاب باستانشناسی ایلام
نوشته دنیل.تی. پاتس
برگردان زهرا باستی
این کتاب از هر سو به فرهنگ مردم هَلتَمتی (نامی که ایلامیها خود را بدان میخواندند) میپردازد و در درازای دورترین زمانها تا چند سده پس از میلاد به واکاوی اسناد میپردازد.
این یکی از نوترین ـ والبته انگشتشمارترین ـ کتابهایی میباشد که دربارهی ایلام، بوسیلهی انتشارات سمت، به چاپ رسیده و از این سوی بسی سودمند است.
-------------
ولی میخواهم به خوانندههای گرامی این هشدار را بدهم که به نامهای آمده در این کتاب بویژه آنچه به دوران هخامنشی وابسته است، نمیتوان کاملا اعتماد کرد. نگارشها و خوانشها به سختی دچار لغزش شدهاند.
برای نمونه ...
باستان شناسی ایلام و امپراتوری هخامنشی!
در این نوشته میخواهم خواندن کتابی بسیار نیکو را پیشنهاد بدهم. کتابی که دارای دانستههای نو و مورد نیاز بسیار است.
اکنون که فرهنگ و تمدن هَلتَمتی / هَتَمتی (خوزی، ایلامی) به عنوان نخستین پیشگامان فرهنگ بومی ایران مطرح شده، بسیار نیک خواهد بود اگر به این کتاب نگاهی داشته باشیم:
کتاب باستانشناسی ایلام
نوشته دنیل.تی. پاتس
برگردان زهرا باستی
این کتاب از هر سو به فرهنگ مردم هَلتَمتی (نامی که ایلامیها خود را بدان میخواندند) میپردازد و در درازای دورترین زمانها تا چند سده پس از میلاد به واکاوی اسناد میپردازد.
این یکی از نوترین ـ والبته انگشتشمارترین ـ کتابهایی میباشد که دربارهی ایلام، بوسیلهی انتشارات سمت، به چاپ رسیده و از این سوی بسی سودمند است.
-------------
ولی میخواهم به خوانندههای گرامی این هشدار را بدهم که به نامهای آمده در این کتاب بویژه آنچه به دوران هخامنشی وابسته است، نمیتوان کاملا اعتماد کرد. نگارشها و خوانشها به سختی دچار لغزش شدهاند.
بر
اما دیگر نام که براستی مرا به انحراف میکشانید چنین است:
من که سالها با اصل اسناد و زبانهای دوران هخامنشی سرکار دارم ـ چند لحظه ـ چنین به خطا رفتم، آن خواننده یا دانشجو نا آشنا چه کند!!
در برگ 489 چنین میخوانیم:
در کتیبهی بیستون ... نخستین منطقهی آشوبگر در واقع ایلام بود. ... نخستین شورش (در ایلام را) شخصی به نام اَچینَ (ال حسینا، برای نام بنگرید به Edel and Mayrhofer 1971) بود که احتمالا در نیمهی دسامبر 522 ق.م "در ایلام قیام کرد".
در زیرنویس نامها اینگونه آمده " اَچینَ Acina و ال حسینا El. Hasina
نوشته کاملا روشن است؛ سخن بر سر نخستین شورشی دروغزن خوزی است که در سنگنوشتهی بیستون نیز در پشت سر گَئوماتَهیِ مُغ نقش شده است. نام اَچینَ نگاشته شده است. با خود میپرسم چرا؟ پاسخ روشن است.
پیش از این در نوشتههای ماریکخ نیز درگیر با این مسئله شدهام برای همین کاملا میدانستم که در اینجا به دلیل صغف یا خطای مترجم نشانهی c به جای اینکه "ث" یا چیزی چون آن خوانده شود، به خطا "چ" خوانده شده بود. چنین چیزی قابل پذیرش است، ولی زمانی که به داخل کمان نگاه کنیم کاملا گیج میشویم.
در نگاه نخست شاید چنین میاندیشیدم که شاید در اینجا، اینکه نام اَچینَ نگاشته شده به این دلیل است که نویسنده طرفدار این نظر باطل است که این نام یک نام ایلامی است. در حالی که نام به روشنی پارسی است. (اگرچه در زبان ایلامی/خوزی اصلا حرف "چ" وجود ندارد!)
اما با نگاه به داخل کمانها زمانی که "ال حسینا" را دیدم به شدت جا خوردم! آیا در اینجا نیز به دنبال ریشهای عبری یا آرامی و ... هستند؟! ال یعنی چه؟ واقعا چه معنایی دارد! تازه حسینا نیز خود به سختی جای بحث دارد!!
اما چند برگ کتاب را نگاهی کرده تا ناگهان در برگ 492 به این نام برخوردم:
جمله مرتیای شورشی در کتیبهی بیستون:
"من ایمنیشام ، (ال. اومن ـ نوئیش El. Umman-nuish، بنگرید به Zadok, 1984) پادشاه ایلام"
واقعا گیج و کمی هم کفری شده بودم! این دیگه چیه!! چند لحظه درنگ کردم، مسئله کاملا روشن بود، اصلا جریان چیز دیگری بود! El. "ال." یعنی ایلامی Elamite و هیچ نظری دیگر در کار نبوده است! به جز یک چیز!
یک اشتباه دیگر:
"ال حسینا" بدون نقطه جدا کننده ال. دقیقا خطایی در ذهن خواننده ایجاد میکند. اما دومین اشتباه:
جمله اینچنین باید میبود: آثرینه (به ایلامی هَشینَه El. Hašina)
اما نخست نام Açina که اینگونه باید میبود به گونهی اشتباه Acina نوشته شده است. "ثرç = θr " و این سبب شده بود که نام آثرینَ یا آثرینَه به گونهی اشتیباه اَچینَ نگاشته شود.
دوم اینکه نام Hasina که به احتمال از نسخهای آلمانی! برداشته شده، (زیرا کتابهای ماریکخ و هینز هم بسیار این اشتباه را دارد!)، مثلا کتاب ماریکخ، که نشانه š ش برابر با s س نوشته میشود. در کتاب "از زبان داریوش" بسیار به این نگارش بر خواهید خورد.
بنابراین نام Hašina که نگارش خوزی (ایلامی) نام Āçina است (بنگرید به سنگنوشتهی بیستون) ال حسینا ! (شبیه الحسین !!) خوانده شده است!
براستی شاید یک خواننده نا آشنا و از سویی دقیق به این پرسشهای گیج کننده برسد که یافتن پاسخ آنها به آسانی امکان پذیر نیست.
اما اشارهای دیگر در بخشهای پایانی کتاب به همین نام نیز بسیار پرسش برانگیز است! در برگه 492 پس از بحث بر سر ایرانی یا ایلامی بودن نام آثرینه (با همان نگارش اشتباه اَچینَ) چنین مینویسد:
«متن بابلی کتیبه داریوش در بیستون اَچینَ را "ایلامی" میخواند، گرچه نام او را به شکل مادیاش ات ـ ری ـ نَ میآورد. (Lecoq, 1997:193) (در زیر نویس At-ri-na)»
وای این چیست؟ با خود اندیشیدم که آیا ممکن است در اصل نسخهی بابلی کتیبهی بیستون نام آثرینه به گونهی At-ri-na آمده باشد؟!! من از نسخهی بابلی سنگنوشتهی بیستون، تنها عکسهای اصل متنهای کوچک را داشتم. از نسخهی بزرگ آن هم دو نگارش قدیمی که یکی وایسباخ (KA, 1911) و دیگری نگارش کینگ و تامسون (KT, 1907) را در دست داشتم (اما بدون عکسهای اصلی). مدتهاست با سنگنوشتهی بیستون آشنایم. میدانستم نام آثرینه در نسخهی بابلی A-ši-na آمده و این را در مورد نوشتهی کوچک نگارهی وی مطمئن بودم چون از روی اصل عکسها، خود بررسی کرده بودم.
با خود گفتم در اینجا ممکن است با یک نگارش دیگر از این نام نیز روبرو باشیم!! اینکه تاکنون با آن بر نخورده بودم خیلی عجیب بود! اما از سویی وجود چنین نگارشی ناممکن نیز نبود! (از لحاظ تئوری) اما اینکه در کتاب بالا به نویبسهگردان (ترانویسی، حرفنویسی) نام اشاره شده بود احتمال هرگونه خطایی را منتفی باید میدانستم. بویژهی اینکه به کتاب جدیدی ارجاع داده شده بود: سال 1997 میلادی.
جالب اینکه در همان برگه، نگارش لاتین 9 نام آورده شده ولی تنها همین یک نام به شکل نویسهگردان آورده شده است! و این خود گویای اهمیت یادکرد آن است!
ولی در هر دو کتاب پیش گفته چنین نگارشی نبود. کتاب وایسباخ تنها بخشهای باقیماندهی نسخهی بابلی را آورده بود ـ بدون بازسازی متنها ـ و بدبختانه هر چهار بار که از آثرینه در سنگنوشتهی بیستون نام رفته (ستون یکم و چهارم)، نسخهی بابلی بطور کامل آسیب دیده و بنابراین این نام در نسخهی بزرگ بابلی دیده نمیشود.
در کتاب کینگ و تامپسون، متنها تا جایی که ممکن بوده بازسازی شده است. هر چهار بازسازی برپایهی تنها نگارش بابلی این نام در سنگنوشتهی کوچک آثرینهی شورشی DBc، A-ši-na نگاشته شده است. اما سرانجام دلیل خطا را یافتم!!
در کتاب پیر لوکوک براستی از چنین نویسهگردانی یاد شده است.
در برگهی 225 برگردان پارسی کتاب "کتیبههای هخامنشی" نوشتهی پیر لوکوک (همان Lecoq, 1997: 193)، براستی چنین آمده است:
«همانگونه که در متن بابلی تصریح میکند، این متخصص!!(منظور شورشی است!) یک ایلامی است، با این حال نامی فارسی دارد و متن بابلی نام او را بصورت مادی ضبط میکند. *Āθrina = at-ri-na»
اکنون مطمئن بودم که این نگارش اشتباه نویسنده است. اما نویسندهی کتاب "کتیبههای هخامنشی" یعنی پیر لوکوک! ولی چرا چنین اشتباهی؟! جواب را یافتم!! ولی خشنود کننده نبود!
وی از کتاب "نگاره و سنگنوشتهی بیستون، نوشته ل.و. کینگ و ر.س. تامپسون" از انتشارات دانشگاه آکسفورد استفاده کرده بود!! سال چاپ این کتاب 1907 ترسایی است!! در واژه نامه این کتاب (برگه ی 64 نسخهی PDF) نوشته شده:
Atrina, the Susian pretender
ولی جالب تر اینکه در این کتاب، این نام در نگارش سهگانه به همراه نگارش میخی آنها به این ترتیب آمده که:
نگارش پارسی : Atrina (با این توضیح که آن زمان نشان ç را tr نامگذاری کرده بودند و این از نویسههای میخی کاملا آشکار است.)
نگارش سوزیانی/شوشی (همان ایلامی) (m)Aššina و (m)Ašina
نگارش بابلی : (m)A-ši-na که دادهها به این گونه نشان داده شده است:
[30], [31], [33], [91]; C, 1.
اینکه در داخل قلاب گذاشته شدهاند یعنی کاملا بازسازی شدهاند.
به نظر میرسد اکنون دیگر همه چیز روشن شده است!
آیا اینها را باید غلط نگارشی و چاپی دانست یا ناتوانی و ضعیف بودن نویسنده و پژوهنده!!
اما هنوز این پرسش هست که نویسهگردان بابلی At-ri-na از کجا آمد؟! اصلا At از کجا آورده شد!!!
یک راه حل دیگر هست: شاید ایشان از کتابی دیگر بهره جستهاند که نگارش بازسازی نام را اینگونه بدست داده است؟! ولی این پرسش هست که برای این بازسازی چه برهان و دلیلی در دست بوده است؟
ایشان برای نسخهی بابلی از دو کتاب زیر بهره جستهاند که در دسترس من نیست:
Malbran-Labat F., La version akkadienne de l’inscription trilingue de Darius a Behistun, Roma, 1994
Voigtlander E., The Bisitun Inscription of Darius the Great. Babylonian Version, CII, London, 1978
به نظر می رسد جوابی برای این خطا در دست نباشد! یا اینکه راه حل در این دو کتابل نهفته باشد!!
در هر حال ارزش کتاب با چنین لغزشهایی کاسته نمیشود ولی باید این سخن یادآوری میشد.
نظیر این خطاها در کتاب "امپراتوری هخامنشی" نوشته پیر بریان نیز روی داده است.
در برگهی 488 چنین میخوانیم:
دو لوح تختجمشید که تاریخ 492 و 486 را بر خود دارند، گواه توزیع نقره در میان شخصیتهای شایستهاند. یکی از این الواح (PT 4) مبین آن است که به دستور مستقیم شاه مبلغ 5300 شکل نقره بین سیزده تن که پارسی نامیده شدهاند، توزیع شده است. برخی 60، برخی دیگر 50 و بعضی 30 و عده ای 20 شکل دریافت داشتهاند. ...این عطایای سلطنتی ناچیز نیستند چون در این تاریخ بهای یک راس گوسفند سه شکل است. پس یک عطیهی 300 شکلی با 100 گوسفند برابر است. ...دلیل این تصمیم شاه را باید در لوح بعد (PF 5) جستجو کرد که توزیع 9040 شکل را بین 113 گاوچران به نسبت 80 شکل برای هر نفر گزارش میکند. این مردان برای آن پاداش میگیرند که به انتکه نامی در ناحیه تاوکه Tauka چیره شده بودند. هر چند تردیدهایی دربارهی زمینه داستانی مسئله وجود دارد،... .
در اینجا چند خطای جدی روی داده است:
این دو لوح اصلا تاریخی بر خود ندارند. تنها دکتر کامرون در سال 1948 بیان کرده که تاریخ آنها حدودا میان 30 امین سال شاهی داریوش تا پایان شاهنشاهی او است. (یعنی سالهای 492-486 پ.م). هر خوانندهای با خواندن جمله بالا چنین نتیجه میگیرد که PT 4 وابسته به سال 492 و دیگری 486 است!!
ضمنا آن زمان دکتر کامرون بگونهای کاملا حدسی و تنها بر پایهی 7 لوح دیگر وابسته به دوران داریوش و مهرهای خورده بر سندها نظر دادهاند، در حالی که اکنون میتوان در این محدودهی تاریخگذاری تردید کرد!
و سپس بر پایهی این تاریخ فرضی داستانی فرضیتر را پیش میکشد!!
مبالغ خود نامناسب است! یک خوانندهی نا آشنا به این سندها آیا چطور این عددها را بپذیرد!! 13 نفر و هر کدام در بیشترین حد 60 واحد نقره می گیرند و مجموع 5300 میشود!!
ولی باید بدانیم که همهی عددها درست است!!
اما در لوح همه به واحد پارسه کارشَه آمده است که هر کارشه برابر 10 شِکِل بابلی است. در واقع 530 کارشه بوده با تقسیمهای 60 ، 50 ، 30 ، 20 کارشایی میان 13 نفر پارسی.
لوح دوم نیز به واحد کارشه آمده است، 904 کارشه، هر نفر 8 کارشه که میتوان عدد 113 را بدست آورد، اگرچه که در اصل لوح چنین عددی نیست.
واژهی گاوچران درست نیست! نخست کامرون این واژه را Kampattiyap برابر با Gaupatiy-p به معنای گلهدارها یا حدودا ریس گاوها / گاوچرانها خوانده است ولی پسانتر پروفسور هلک این خوانش را رد کرده و آن را Kamkatiyap که میتواند اشاره به ملیتی یا پیشهای باشد (شاید به معنای سرپرست و بزرگ، معادل با Araššara خوزی) خواندهاند.
داستان اَنتکَه و تاوکه را چگونه یه این دو لوح پیوند دادهاند! من نمی دانم!! ضمنا تاوکه باید تئوکه نوشته میشد! همان شهر نام آشنای هخامنشی.
البته در هر دو لوح به واژهی andakaš-ma اشاره شده ولی معنای دقیق آن نامعلوم و همچنین داستان ارائه شده کمی عجیب است!! چنین چیزی از سوی کامرون و هلک گفته نشده است!!
بخشی از کتاب نیز به بررسی گلنوشتههای گنجخانه پارسه میپردازد، که آن بخشهایی که به بررسی درصدها و آمارهای عجیب و غریب پرداخته است، بطور کل کهنه و غیر قابل استفادهاند! منبع همان بوده که ام. دیاکونوف در کتاب تاریخ ماد ـ در بخش مربوطه ـ استفاده کرده و اکنون دیگر اعتباری ندارد!! در کل در این بخشها منابع پیر بریان نامعتبر و ناکافی است.
باقی کتاب هم که بحث بر سر گفتههای سرپا متناقض یونانی هاست که جای سخن بسیار دارد!
ولی در کل این کتاب تنها ارزش پژوهشی دارد و نه کاربرد به عنوان یک منبع کامل و معتبر.
بسیاری از نگاشتههای آن نظراتی است اثبات نشده!!
واپسین ویرایش در 4 امرداد ماه 1387 خورشیدی
ج. بختیاری
ای نمونه خانم زهرا باستی نام پسر داریوش بزرگ را «خشایار شاه» مینگارد در حالی که این نام باید "خشایارشا شاه" باشد. نام خشایار بیمعنی است. نام درست "خشایارشا" است و البته به واژهی شاه هم هیچ وابسته نیست. (خَشیَه + اَرشه)
دوست گرامیم
اگر برگردان کنندگان و نیز نویسندگان در کار خود بیشتر دقت می کردند و تلاش می کردند هر چیزی را که می نویسند با سرچشمه معتبر و تایید شده بیاورند و نه سرچشمه های آبکی! پژوهشها رنگی دیگر می گرفت و بنیاد پژوهشهای ایران شناسی بسیار پایدار تر بود.
همچنین من خودم سخت در جستجوی سرچشمه ای نوین هستم که خود نویسه های ایلامی و اکدی بیستون را (و نه برگردان واژه ها با برگردان متن سنگنبشته را) آنهم به گونه معتبر آورده است. شوربختانه تنها کتاب کینگ و تامسون ۱۹۰۷ را دارم که گرچه بسیار نیک است اما در برخی جاها پاسخ مرا درباره سرچشمه نویسه ها نمی دهد.
همچنین گرچه به گونه پراکنده در سایتهای اینترنت بخشی از نویسه ها را یافته ام اما برایم اصلا کافی نیست. به راهنمایی شما در یافتن آنها نیازمندم.
سلام عزیزم
میلاد با سعادت منجی عالم بشریت حضرت قائم عصر (عج) را به شما و خانواده محترم شما تبریک عرض می کنم
امیدوارم همیشه موفق باشید
سلام
در جایی ترجمه ای از کتیبه ی بیستون خواندم به قول پیر لوکوک که در آن در بندهایی تفاوت فاحش با ترجمه ی مرسوم و رایج و ثبت شده در وبگاه رسمی معرفی این اثر داشت
مثلا در قسمتی نوشته بود
"فرورتی دستگیر شد، به سوی من آورده شد، بینی، گوش ها، زبان او را بریدم و یک چشم اش را درآوردم، بر درگاه من، او در زنجیر نمایش داده شد، تمام مردم او را دیدند، سپس، در اکباتان تیر به مقعد او فرو کردم و در دژ، در اکباتان، به دار آویختم». (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ۲۲۸، ۲۲۹ و ۲۳۳)"
برخی این توجیه رو می آورند که اون ترجمه ی خط بابلی را نوشته
اصلا آیا تفاوتی در نگارش این نوشته ها بوده و اگر بوده به چه دلیل
اگر هم نبوده ، کدام ترجمه باور پذیر است
به شخصه ترجمه ی مرسوم و ترجمه ی اشمیت رو می پسندم
مطلب دیگری که قصد اشاره به آن را دارم این است که
تحلیل من از داریوش اینگونه است
شخصی مصمم ، جدی و بسیار قانون گرا که برای افرادی که از قوانین واقعا ریز بینانه اش تخطی می کنند مجازاتهایی بسیار سنگین در نظر می گرفت
در جایی خوانده ام که یکی از نکاتی که روی آن حساسیت فراوان داشت، رشوه خواری بود
به او اطلاع دادند حاکمی زشوه می گیرد و اینکار ، وسیله ی درآمد او شده
پس از مطمئن شدن از حقیقت، او را کشت و پوستش را پر از کاه کرد و از دروازه ی هر آویخت
و کلید شهر را به دست پسرش داد و گفت این نتیجه ی زیاده خواهی و پا کج نهادن است
سعی که نیک رفتار باشی
شرح این مجازاتها در آن زمان چگونه است و آیا می توان گفت که داریوش اگر اینگونه نگاشته ها در کتیبه ها ، نوعی بزرگنمایی برای جلو گیری از طغیان ها بود یا اینکه اصلا اینگونه تنبیه ها رواج داشت!
تحلیل شما دز جملاتی کوتاه از داریوش هخامنشی چیست؟
ممنون می شم اگر پاسخ نظرم رو به ایمیلم ارسال کنید
این وبلاگو نگاه کنید http://azerses.110mb.com/mad2.html،این وبلاگ بدون ارائه هیچ سند معتبری در حال بازنویسی تاریخ است که با گرایش احساسی نوشته شده است . من هر چه کردم که نظر خود را به نویسنده وبلاگ مذکور بگویم و دلایلش برای ادعایش را بدانم متاسفانه نشد.
درود
دوست عزیز من بسیار علاقه مند به یادگیری زبان ایلامی و بابلی هستم و ازتون می خواستم اگه مقدوره فقط الف با ها و واژه های ایلامی هخامنشی و بابلی نو را همراه با اوا نوشتشو اگر داری به دستم برسانی بسیار سپاسگذار میشوم
سلام به شما مدیریت گرامی. به شما تبریک میگم که وبلاگ با اهمیتی را دارا هستید.لطف میکنید لینک وبلاگ بنده را هم در وبلاگتان قرار دهید.افرین برشما چقدر بر باره وبلاگتون .از لطفتان ممنونم
هلیلان بیلانگاه پدری zaminpedari.persianblog.ir