گاهشماری ایرانی بازیچه دست نیست.
با درود به هم میهنان ارجمند
گزارشی از آقای غیاث آبادی درباره ی تقویم ها و جعل و نادرست بودن برخی از آنها خواندم که در اینجا به بیان چند پرسش از ایشان می پردازم. ایشان که آمادگی مناظره با برخی را دارند حتما می توانند به این پریشان نویسی های خود نیز جواب بدهند. اصل مقاله را در اینجا ببنید:
http://www.chn.ir/news/?section=2&id=37333
و خود داوری کنید.
فهرست نسخههای خطی استاد "احمد منزوی"، خود به تنهایی نشاندهنده بیش از دو هزار نسخه تقویمی و خطی منتشرنشده به زبان فارسی است. بیشترین کتیبههای باستانی در زمینه نجوم و گاهشماری که در میاندورود بدست آمدهاند، به دوران فرمانروایی کاسیان و هخامنشیان منسوب هستند.
چنانچه چنین نسخه هایی هست چرا تاکنون هیچ سخنی از آنها نبوده و ایشان که این همه اهل چاپ هستند خود نسبت به چاپ آنها اقدام نمی کنند!
این کتیبه های باستانی نجومی که مدت هاست بدنبال آنها می گردم چه کسی بررسی کرده و ایشان که می توانند چرا به چاپ برخی از آنها یا اشاره ای به آنها در تارنگاشتشان اقدامی نمی کنند !
چرا دربرابر درخواست من در مدت ها پیش درباره ی همین سندها هیچ پاسخ سودمندی ندادند! بازهم اگر منبعی دارند بفرمایند من سخت بدنبال آنها هستم!
اما از اینجا به بعد باید بپردازیم به نقد سخنان ایشان:
کوشش و پیگیری شگفتانگیز دانشمندان ایرانی، منجر به پیدایی دقیقترین گاهشماری جهان در ایران شده است. اگر نمیتوانیم چیزی برآن بیفزاییم، آن را قربانی خواستههای بازیگوشانه خود نکنیم. گاهشماری ایرانی، سند افتخار علمی ایرانیان است، نه ابزاری برای خواستهای سادهانگارانه و دلخواهانه ما.
ما نیز با ایشان هم آوا هستیم که گاهشماری ایرانی دقیق ترین و بهترین است. ولی چرا خود ایشان با بیان های چون تقویم شهریاری ایرانی اقدام به بازیچه قرار دادن آن می کنند!! مگر اینکه بخواهند گفته ی یکی از همین بدعت گزاران را گواه بیاورند!
بسیاری از دستکاریهای وارد شده به گاهشماری ایرانی، با هدایت کسانی که از دقت این نظام گاهشماری رنج میبرند، بدست دوستداران فرهنگ ایران انجام میشود و هر یک از ما نیز تصور میکنیم که این حق و اجازه را داریم که سلیقه دلخواه خود را در آن به کار ببریم.
شاید ایشان چنین حقی برای خود قرار دهند ولی مطمئن هستم جوانان ایرانی چنین نمی کنند! هیچ کس چنین تصوری نمی کند! هرگاه توانستیم پا در جای کسانی چون خواجه نصیرالدین توسی و خیام بگذاریم آنگاه اجازه ی چنین تصوری داریم!!
تقویم هجری خورشیدی امروزی با تغییر مبدأ گاهشماری، ادامه همان تقویم شهریاری ایرانی است و منظور از شهریاری دلالت بر هیچ پادشاهی نمیکند، بلکه منظور «شهریار تقویمها» است. ایجاد مبدأهای ساختگی و مجعول چند هزار ساله و نامهای ساختگی (مانند آریایی، میترایی، خیامی، مادی، زرتشتی و غیره) برای گاهشماری ایرانی، بجز اینکه تحریف تاریخ یک ملت و سخنانی دروغین و بدون اسناد و مدارک است، میتواند ضررهای جبران ناپذیری به ساختار گاهشماری ایرانی وارد کند.
واقعا این دو جمله بسیار شگفت است!! در آغاز می گویند تقویم شهریاری و خود آن را دلالت بر شهریار تقویم ها می کنند (لابد مبدا مهمی هم برای آن در نظر دارند) ، و دقیقا در جمله ی بعدی می گویند ساخت چنین مبدا های مجعولی برای گاهشماری ایرانی بجز تحریف تاریخ ملت ایران نیست.
توجه کنید نام تقویم میترایی در میان این تقویم هایِ ساختگی قرار گرفته است ولی درست چند خط پایین تر به آن اشاره می کنند و آن را با ارج می نامند! در حقیقت آن را تقویم درست می انگارند!
از ایشان می پرسم" ادامه همان تقویم شهریاری ایرانی است " یعنی چه!! اسناد این تقویم کدام است و ایشان از کجا چنین نامی برای آن یافتند!!
اشتباه نشود من با قدمت گاهشماری ایرانی که همان گاهشماری خورشیدی باشد هیچ مخالفتی ندارم و کاملا مورد تایید همه است ولی چرا کسی چون دکتر بیرشک که عمری در این راه بسر آوردند از چنین نامی یاد نمی کنند اگر چه قدمت گاهشماری ایرانی را به بیش از 2340 سال پیش از هجرت پیامبر می برند. راست است ایشان مبدا ملی را بر پایه ی نخستین رصد ایران در 2346 پ. ه .خ (پیش از هجرت)در رصد خانه بلخ عنوان کرده اند ولی آن بر پایه اصول کاملا نجومی و علمی است. ولی هیچگاه چنین نامی را معتبر ندانسته یا از دیگر تقویم های نامبرده ی مجعول سخنی نگفته اند.
نمی دانم چه اصراری دارند که آغاز سال و نوروز در ایران با 1 فروردین مطابق نبوده و در تقویم های مختلف چنین آمده است!! در حالی که ایشان کمی پایین تر می گویند تقویم ایران کاملا دقیق و از پیش هم چنین بوده ! ایشان آغاز سال را در برخی دوره ها در پاییز می دانند ولی حداقل بخش دوران هخامنشی بکلی رد می شود.
تقویمهای متنوعی که در ایران باستان وجود داشته و هنوز نیز برخی اقوام از آن استفاده میکنند، در انتخاب مبدأ سال و تعداد روزهای هر ماه خورشیدی با یکدیگر تفاوتهایی دارند(!!!). بطور نمونه آغاز سال نو در تقویم خوارزمی با ششم فروردینماه شهریاری، در تقویم کوهدشتی با چهاردهم فروردینماه، در تقویم سنگسری با پنجم اردیبهشتماه، در تقویم طبری/ تبری با دوم مردادماه، در تقویم دیلمی با هفدهم مردادماه، در تقویم میترایی با یکم دیماه، در تقویم پشتکوهی با ششم بهمنماه و در تقویم محلی نطنز و کاشان با یکم اسفندماه مطابق است.
اگر در ایران اینهمه تقویم متنوع وجود دارد که آغاز سال نو میان 6 فروردین تا 1 اسفند در چرخش است پس !!!وای بر این آداب و رسوم به یادگار مانده ی چندهزار ساله ، که کاملا روشن است همین یکرنگی و همگیر بودنش باعث دوامش گشته و نه اینکه هر دهکده ای در هر گوشه ای از ایران به رای و اندیشه ی خود باشد!
اصلا پایه و اساس این تقویم های نامبرده کجاست! تقویم کوهدشتی!! سنگسری!!پشتکوهی!!
اگر هم منابع مستندی برای آن باشد ، آیا لازم نبود حداقل چند خطی درباره ی آنها توضیح می دانند تا یک خواننده ی عادی بتواند سخنان ایشان را بپذیرد و ضمنا در یک چنین شرایطی که بیشتر کسان چنین نام هایی را اصلا نشنیده اند! البته با این فرض که آنها کاملا مستند نباشند!
در کمی پایین تر به دفترچه ی زردشتی های که در این ده ساله ساخته شده ایراد می گیرند که نخست جشن های ایرانی در سرجای خود نیست!! از خود می پرسم که زمانی که ایشان نوشته اند:
اما نکته مهم در این است که در همه این تقویمه (تقویم های اشاره شده در بند پیشین)ا نام ماهها و نام روزها به یک ترتیب و به گونه کموبیش یکسانی ثبت شده است و در نتیجه، هر یک از آن تقویمها برای برگزاری جشنها و آیینهای سالیانه، در مقایسه با تقویمهای دیگر، زمانهای مختلفی را بدست میدهند. بطور نمونه جشن تیرگان (سیزدهم تیرماه) با تقویم سغدی و خوارزمی در هجدهم تیرماه شهریاری (!!!)، با تقویم طبری در سیزدهم آبانماه و با تقویم دَیلمی در بیستوهفتم آبانماه برگزار شده است و میشود. اما برای همه آنان این روز مطابق با تیـر روز از تیـرمـاه است. از سوی دیگر، همانطور که گفته شد، تقویمها در ترتیب نام ماهها و روزها با یکدیگر شباهت دارند و این نامها در بین آنها متداول است.
چه جای خرده گیری است!!! زمانی که جشن تیرگان از 13 تیر به آبان و ... برده می شود یعنی چه!! حتی اگر نام روزش و نام ماهش یکی باشد!!
اصل اساسی را ایشان نادیده گرفته اند که همه ی همبستگی ایرانی ها و راز ماندگاری ایران در این است که همه ی ملت چند ده میلیونی در یک لحظه و یک روز بر سر یک سفره ی هفت سین می نشیند ، همه جشن تیرگان یا مهرگان را در کنار هم در یک لحظه انجام می دهند و همه در یک شب به یلدا می نشیند. مگر می شود شبی در تابستان را شب یلدا دانست!!
اگر قرار باشد گروهی در یکم فروردین ، گروهی در ششم و گروهی در 14 و یا حتی 2 یا 7 مرداد سال نو را آغاز و جشن چند هزار ساله ی نوروز را بگیرند این چه سر و سامانی!!! این چه همبستگی ای!!
از شما می پرسم مگر می شود چنین کرد!!
(البته برخی از این تقویم ها چون خوارزمی یا سغدی در یک دوره خاص و در گذشته رایج بوده و در همان زمان هم حداقل برای عده ای بسیار زیاد یکسان و روایی داشته است و تفاوت ها در برخی سنت ها یا خطاهای محاسباتی بوده است نه در دلبخواهی بودن و یا چنین چیزی!! به هر حال در آن زمان هم شرط همبستگی پاسداشته می شده است!!)
اگر ما پی برده ایم که ایرانی ها چندین هزاره پیش تر (حداقل 7 هزاره) با صورت های فلکی آشنا بوده اند و در نجومی دستی ستبر داشته اند (کتاب گاهشماری ایرانی نوشته دکتر بیرشک ، برگه 590 به بعد) واقعا این سخن ها پوچ خواهد بود!! امکان ندارد آنها روز تحول زمین و ورود به برج حمل را برابر با 7 مرداد بدانند!! در هیچ زمانی!!
شاید بگویید خوب برج اسد با حمل را جابجا کرده یا اصلا شاید چنین می پنداشته اند که در 7 مرداد وارد برج حمل می شویم!!
همه ی دقتی و کیفیت تقویم ایرانی و گاهشماری پایای ایرانی در این است که موسم های فصلی و زمانی آن با فلک های آسمانی هم خوان بوده است. زمانی که وارد مرداد می شویم دقیقا برابر زمانی بوده که خورشید وارد برجی دیگر از برج های دوازده گانه ی دایره البروج (در اینجا اسد) می شده است.
کمی پایین تر چنین می تویسند:
نخست اینکه زمان برگزاری جشنهای سالیانه به روایت متون کهن، تنها با تقویم ایرانی سازگاری داشته و با تقویم دستکاری شده بالا (تقویم نوساخته ی زردشتی) هماهنگی ندارند. بطور نمونه هنگام برگزاری جشن سـده در منابع قدیم، روز دهـم بهمن برابر با آبانروز از بهمنماه و در فاصله چهل روزه از یلدا آمده که دقیقاً مطابق با تقویم ایرانی است در حالیکه در آن تقـویم به اشتباه برابر با مـهرروز از بهمنماه شده است.
این سخن درست است و ما هم چون ایشان این تقویم های ساختگی را درست نمی دانیم ولی آیا از هزاره ها پیش تر گاهشماری خورشیدی با 6 ماه نخست 31 روزه بوده و 6 ماه 30 روزه!! همچون امروز!! نه ، حقیقت اینست که نوع کبیسه گاه متفاوت بوده ! ولی دقت تقویم هیچگاه پایین نبوده است! ضمنا در اینجا چند روز برای ایشان مهم می شود و حال انکه چند ماه پس و پیش شدن در برگزاری مراسم نوروزی و یا تیرگان را اصلا دارای موردی نمی بینند!!
از تقویم های محلی گله دارند و حال آنکه خود ایشان دارند بر آن بگونه ای پافشاری می کنند!
البته تقویم اصیل زرتشتیان هنوز هم در روستاهای زرتشتینشین اطراف یزد و کرمان رایج است و جا دارد که برای حفظ آن کوشش فراوانی انجام شود. در این تقویم، اکنون روز نوروز و آغاز سال در اول ماه مرداد قرار دارد. این تقویم که بازمانده تقویم یزدگردی است، دارای 12 ماه 30 روزه و 5 روز اضافه در پایان آبانماه (و گاه اسفندماه) است و نظام کبیسهگیری آن یک ماه در هر 120 سال (و گاه 116 سال) میباشد. یعنی روز نوروز و در نتیجه همه ایام سال تا یک ماه از جای حقیقی آن جابجا میشوند.
این سخن آنگونه که خود خواسته اند پیراسته شده است! جابجایی نوروز به اول مرداد به دلیل ضعف در کبیسه ی آن بوده ولی آیا هیچ شنیده اید که یزدی ها در مرداد ماه نوروز به پا دارند!! ضمنا هنوز این چرخش بر پایه این تقویم ادامه دارد ! ولی تقویم کنونی ما حاصل همان تقویم با اصلاح های بعدی است!!
تطبیق تقویمها به یکدیگر، عملی با قواعد و فرمولهایی خاص و پیچیده است. از سوی دیگر در ثبت زمان مناسبتهای ایرانی، میبایست یکراست به سراغ منابع و تقویمهای ایرانی رفت و معمولاً نیازی به تطبیق تقویم میلادی به ایرانی نیست.
نخست اینکه این تطبیق برای اشخاص نا آشنا خیلی مشکل است ولی من ایشان را فرا می خوانم تا از فرمول های ساده و کتاب ارزشمند گاهشماری ایرانی بهره ببرند.
در پایان توجه خوانندگان را به گفتاری که همواره از شادروان استاد احمد بیرشک میشنیدم، جلب میکنم که تقویم ایرانی، حیثیت و آبروی علمی ما در جهان است؛ مباد که به خود حق بدهیم تا به دلخواهی و ناآگاهی در آن نوآوری کنیم و به اعتبارش صدمه بزنیم:
«پاسداشت یادمانهای ایرانی، تنها منحصر به کوششهای گرانقدر برای آثار ملموس باستانی نیست. پاسداشت گاهشماری ایرانی و خودداری از تغییر و دستکاریهای دلخواهانه در آن، به مانند هر یادمان کهن دیگر، وظیفه بزرگ همه ماست.»
باشد تا با شناخت و دریافتن جایگاه بلند تقویم شهریاری/ خورشیدی هجری ایران، در پاسداشت و گسترش یکی از بزرگترین دستاوردهای نیاکان خود که هنوز رقیبی در جهان ندارد، کوشا باشیم، به آن مهر بورزیم و بدان افتخار کنیم.
از ایشان می پرسم شما که این جمله دکتر بیرشک را می دانید و می دانید که ایشان با آنهمه توانایی بازهم همچون گذشتگان به پاسداشت این گاهشماری همت کرده اند ، چگونه است که خود واژه ی مجعول تقویم شهریاری را بکار می بندید!!
در این کوتاه سخن بخش کوچکی از نظرات این به اصطلاح دانشمند پرداختم ولی هنوز گفته های ایشان پریشانی های بسیار بیشتری دارد واین درحالی است که براحتی بر اندیشه همه مردم خط بطلان می کشد!! همیشه خود را دانا و باقی را در موضع ضعف می دانند!! مردم همیشه هم آوا و همبسته کشور ، زبان و فرهنگ و گاهشماری خود را پاسداشته و خواهند داشت.
وآخرین سخن ، آیا نباید چنین اندیشید که ایشان با نوشتن چنین نوشته پریشانی تنها و تنها یک هدف داشته و آنهم اینکه در ظاهر با بر انگیختن احساسات و یا توجه افراد (و با از در دوستی وارد شدن!) ، نامی نوساخته و مجعول و در واقع نظر شخصی خود (تقویم شهریاری) و نه نظر جمعی ملت ایران در درازای تاریخ را ، بر همگان تحمیل کنند!! شاید منظور ایشان همان نامی باشد که استاد بهروز بکار برده اند ولی آنهم برخواسته از دل این مردم نیست.
بازهم می گویم تا کسانی چون روانشاد دکتر بیرشک باشند جای سخن سرایی و خرده گیری های شما نیست!
جالب بود . من فکر میکنم این اتفاقات برای این می افته که بعضی ها دوست دارند نظریه بدهند ولی چون اطلاعات کافی ندارند از حدس و گمان استفاده می کند و بعد از چند سال که تحقیقات در مورد مساله کامل می شود حدس آنها اشتباه از آب در می آید .
با سلام. نوشتارتان را خواندم. مدتها پیش نوشته ی دکتر غیاث آبادی را خوانده بودم. من هم کاملا با نظر ایشان موافق نبودم ولی شما به کلی ایشان را تخطئه کردید!
در ضمن لطف کنید آدرس دقیق دانبود کتاب هالوک را بفرمایید
داریوش جان
۱- سلام
۲- خسته نباشی
۳- به خدا اینترنت ما قطع است و من الان با دایال آپ وصلم
۴- به زودی می فرستم
۵- اما مقاله شما!
قبول دارم برخی نوشته های غیاث ابادی تند است ولی توجه داشته باش که به حق،او دلسوز است البته بعضی وقتها آدمیزاد است دیگر! دلسوزی اش گل میکند و با سنگ برای کشتن مگسی اقدام می کند که بر صورت دوست نشسته است!!!
اما در کل غیاث آبادی را به خیلی های دیگر که در این مملکت عنوان دکتر را یدک می کشند می پسندم.
قبلا این نوشته غیاث آبادی را خوانده بودم. او هم بدش نمی اید گاهی دیگران را کم عقل جلوه دهد و نگاه عاقلان در ... داشته باشد.
اما چه کنم که نمی توان چشم روی خطاهای آشکار بست. بهینه این بود در نوشتن این مقاله دقت بیشتری میکردند تا یکجا میترایی را ساختگی و در جایی معتبر ندانند. دقت شما را می ستایم.
از دقتی که به خرج داده ای استفاده کردم. شاید این باعث شود غیاث آبادی کمی دقیق تر بنویسد.
در کوهدشت و درمیان طوایف لک زبان تقویمی رایج است که به تقویم لکی )کوهدشتی( مشهور است ، این گاهشماری چند روزی با گاهشماری رسمی اختلاف دارد. اتفاقا بهار تابستان و پاییز و زمستان بنا بر این گاهشماری با اقلیم این مناطق سازگار تر است تا با تقویم رسمی. اگر شک دارید تشریف بیاورید و تحقیق کنید. اسامی ماه های این تقویم در آثار مکتوبی که به لکی و اورامی به جا مانده است وجود دارد.
سلام
این آقای غیاث آبادی رفته و از روی کتاب گاهشماری سه هزارساله استاد بیرشک مبداء ملی ایشان را سرقت ادبی کرده و به اسم خودش به نام مبداء ملی تقویم چاپ کرده است
که البته دقت محاسبات استاد بیرشک هم از نظر منجمان مورد تردید است .
ایشان در ابتدای تقویش نوشته جشن ها و گردهمایی های ایران باستان ، اما نمی گوید منظورش کدام مقطع از تاریخ ایران باستان و در چه منطقه ای از ایران است مثلا ایشان خود معترف است که جشن می خواره در ناحیه سغد متداول بوده اما این را در تقویم به عنوان یکی از جشن های ایران باستان مطرح می کند. آیا درست است که همه جشن های منطقه ای را بخواهیم در تقویم به عنوان جشن ملی مطرح کنیم
اگر آقای غیاث آبادی را دیدید از ایشان بپرسد که به استناد کدام سند تاریخی گردهمایی در کنار چارتاقی نیاسر از گردهمایی های ایران باستان بوده است؟
اگر این نظریه ایشان است پس چرا این را در تقویم نوشته اند . آیا دستکاری در تقویم و تاریخ یک کشور تا این اندازه جایز است؟
دوست گرامی علیرضای عزیز
با دورد و سلام ممنون از پیام شما
متاسفانه در کشور ما سلیقه ها خیلی راحت می خواهند جای خود را در میان مردم باز کنند!!
درود بر شما
جالب بود. سپاس
من همیشه پرسشم این بود که چرا تو گاهشماری که به عنوان گاهشمار زرتشتی در حال حاضر وجود داره، تاریخ جشن ها جا به جا شده مثلا جشن دیگان در دیماه نیست...
که خب می گفتن روزها و ساعت ها تغییر کرده اما؛
چقدر خوب بود که با همه ی اینها همون موقع که اسم روز با ماه یکی می شد، روز جشن باشه...
البته فعلا که جشن و شادمانی همگانی برپا نمی شه و جشن ایرانی شده مختص زرنشتی ها...
امیدوارم شادی به زودی دوباره به این سرزمین برگرده...
دوست عزیز سلام
دست شما درد نکند این آقایی که شما اسم بردهاید نه تنها آدم کم سوادی است بلکه کلاش و کلاه بردار هم هست :
1- مبدا مورد ادعای ایشان در حقیقت از دست پخت های آقای ذبیح اله بهروز است که با محاسباتی به این نتیج رسید که مبدا ایرانی 2346 سال پیش از هجرت است و لرا در هر مورد برای رسیدن به مبدا ایرانی کافی است که به تقویم یا تاریخ مورد نطر 2346 سال بیفزاییم تا به گاهشماری ایرانی برسیم مثلا برای امسال که سال 1390هجری شمسی است خواهیم داشت:
3736=2346+1390
که البته جناب آقای احمد بیرشک هم پیش از اقای غیاث آبادی کار ایشان را انجام داده بود یعنی بدون ذکر هیچ مبدا و منبعی تاریخ 2346 سال پیش از هجرت را مبنای محاسبه خود در گاهشماری های 3000ساله و 5000ساله خود قرار داده بود بی این که اسم از صاحب اثر ببرد.
واین رسم نا مبارک سرقت ادبی و هنری و علمی در کشور ما سابقه طولانی دارد>
اما اقای مرد خطاب شما بیدی نیست که از این بادها بلرزد و گرنه تا حالا از ریشه( =پا) افتاده بود.
ایشان کتبه معروف کورش بزرگ را که به زبان عیلامی نوشته شده وسالها پیش از انقلاب توسط یکی از استادان من به فارسی ترجمه شده و چاپ و منتشر شده بود را با تمام پررویی به نام خود چاپ ومنتشر کر ده است همین طور ترجمه به فارسی کتیبه های داریوش بزرگ و چند ااثر دیگر را .
حالا کسی نیست از این استاد نجومتاریخ محترم بپرسد شما این زبان های عیلامی و پارسی باسان را کجا ودر کدام دانشگاه یا پیش کدام استادی خوانده اداید . نکند هنوز در غیاث آباد شما به زبان پارسی باستان یا عیلامی صحبت می کنند و ما نمی دانستیم
البته از این مسایل در باره ایشان فراوان است:
به قول شاعر
از کرامات شیخ ما چه عجب شیره را خورد و گفت باز بده
فعلا همین چند نمونه پیشکش شما تا بعد.
نورالدین گرامی با درود
از اینکه آقای غیاث آبادی را دزد ادبی میدانید درست است. تقریبا همهء کسانی که با متنهای باستانی آشنائی دارند میدانند که مرادی غیاث آبادی دستش در انتشار مقالات دیگران کج است! اما دربارهء روانشاد دکتر احمد بیرشک بعید میدانم که گفتار شما درست باشد. من کتاب ذبیح بهروز را دارم اما آن چیزی که شما میفرمایید را در آن ندیدم. البته برای اطمینان یکبار دیگر مرور میکنم.
به هر رو، استاد فقید احمد بیرشک در کار خویش کم از پروفسور ارفعی نبودند و من آن گفته را باور نمیکنم ...