با سلام به شما دوستان عزیز
درباره ی زبان آرامی و آریایی پیش از این نیز توضیحات کوچکی داده ام و نگارش نوشته ای جامع را وعده داده بودم. اما اکنون به چند دلیل از این کار پرهیز کرده ام.
نخست اینکه بحث بر سر چیزی که هنوز نظر قطعی درباره ی آن وجود ندارد وقت زیادی را از پرداختن به آنچه بیشتر اهمیت دارد می گیرد...
و در پایان درباره ی نام زردشت در دوران هخامنشی باید بگویم که ....
نگارش 19 فروردین ماه 86
ویرایش در 31 امرداد ماه 86
مْهر سبز یشمی شهربان بلخ (خشَثرَپاوَن باختریش)
برگرفته از سایت فر ایران FareIran.com
بررسی مُهر یشمی هخامنشی به دست آمده در اسدآباد همدان ، سخنان سنگ نوشتهی بیستون را دربارهی شهربان بلخ (خشَثرَپاوَن باختریش) و رویدادهای دوران فرمانروایی داریوش یکم تأیید میکند. (بدون این مُهر هم این گفتهها پذیرفته و تایید شده است!!)
پس از کشف یک مُهر استوانهای نزد گروهی از قاچاقچیان اشیای عتیقه ، بدست نیروی انتظامی ناحیهی اسدآباد ، کوشش کارشناسان برای بررسیهای تاریخی و زبانشناسی این مُهر استوانهای آغاز شد.
فریبا شریفیان ، متخصص زبانهای باستانی و کارشناس میراث فرهنگی همدان دربارهی ویژگیهای این مُهر و نتایج به دست آمده از بررسیهای خود گفت : «اگرچه تاریخ و محل کشف آغازینِ مُهر هویدا نیست ، اما نوشتهها و نقوش کندکاری شده بر آن نکتهها و موارد جالبی را بازگو میکند.»
در یک طرف این مُهر ، نوشتهای به خط میخی و زبان پارسی باستان نقش شده که چنین است : « دادَرشیش خشَثرَپاوَن بلخ ».
دادَرشیش از نامهای خاص ایران باستان است که در خط خوزی (ایلامی) «دَ ـ تور ـ شی ـ ایش : داتورشیش da-tur-ši-iš» و در خط بابلی «دَ ـ دَ ـ اَر ـ شو : دَدَرشو da-da-ar-šú» نگاشته شده و در زبان سانسکریت ، به معنای دلیر ، بیباک و جسور است . این نام از ریشه darš- به معنای "جرات کردن" گرفته شده ، که با واژهی dire در زبان انگلیسی به معنی جرات و شجاعت ، همریشه است.
در تاریخ ایران باستان ، دو کس با این نام شناخته شدهاند و داریوش یکم شاه بزرگ هخامنشی در سنگ نوشتهی بیستون از آنها ، یاد کرده است.
نخستین کس ، دادَرشیش ارمنی است که بر پایهی نوشتهی ستون دوم سنگنوشتهی بیستون ، به فرمان داریوش برای سرکوبی شورشیان به ارمنستان فرستاده شده است و دومین کس با این نام ، دادَرشیش ، شهربان یا خشَثرَپاوَن (ساتراپ) بلخ است که داریوش در بند سوم از ستون سوم سنگنوشتهی بیستون (بند سی و هشتم) از او چنین یاد کرده است : (واژه به واژه)
: d-a-d-r-š-i-š : n-a-m : p-a-r-s : m-n-a : b-d-k : b-a-x-t-r-i-y-/a : x-š-ç-p-a-v-a : DB 3, §
v.da-tur-ši-iš hi-še v.par-šir ki-ir v.ú v.li-ba-ru-ri v.ša-ak-ša-ba-ma-na-me h.ba-/ak-ši-iš : DB 2:80-81 (§38, Xu.)
(داریوش شاه گوید : ... سپس من) دادَرشیش نامی پارسی ، یکی از بندگانم را ، خشَثرَپاوَن در باختریش (بلخ) ، (را به سوی او فرستادم).
به اعتقاد شریفیان ، جنس مُهر و بررسی آن اهمیت ویژهای دارد. این مُهر ، سبز رنگ و از جنس یشم است.
وی دربارهی نقشهای کنده شده بر پشت مُهر چنین گفت : «نقش پشت این مُهر ، شرح کشتن شیر بدست داریوش شاه است. تصویر مردی سوار بر اسب را نشان میدهد که تیر و کمان در دست دارد و آماده تیراندازی به یک شیر است. بر بالای این نقش نیز نماد بالدار اهورامزدا* کنده شده است.»
شکل استوانهای مُهر مورد نظر نیز ارزش فراوان دارد. همزمان با تحولات اقتصادی ـ سیاسی و بازرگانی به تدریج مُهرهایی به شکل استوانه یا لولهای با نقشها و عبارتهای گوناگون ساخته شده است.
شکل استوانهای این مهر نیز حکایت از رشد مناسبات تجاری ـ اقتصادی آن روز و ارزش و کارکرد این مُهرها در این زمینه دارد.
بنا بر پژوهشهای انجامگرفته ، تاریخ مُهر در ایران به چند هزار سال پیش از میلاد (همچون مُهرهای یافته شده در شهر سوخته و جیرفت در کنار هلیلرود) بازمیگردد. کاربرد مُهر در زمان هخامنشیان نیز جنبه اداری و دیوانی داشته و هر عضو دربار شاهنشاهی هخامنشی که به نحوی با سازمان اداری شاهنشاهی سر و کار داشت ، میبایست مُهری را همواره به همراه داشته باشد. با نگرش به اینکه شهربانها (ساتراپها) از مهمترین کارگزاران دیوانی بودند ، کشف و بررسی این مُهر از ارج و ارزش تاریخی بسیاری برخوردار است.
--------------------
*ـ در اصل نوشته آمده : "نماد داریوش در حالت عروج" که این گفته درست نیست ، چون این نقش در دوران همهی شاهان هخامنشی و حتا پیش از آنها نیز بوده است ، مگر اینکه آن را نقش عروج فروهر شاه ایران به معنای کلی بدانیم. بیشتر آن را نشانی از اهورامزدا میدانند ، گرچه درستی این سخن نیاز به پژوهشهای ویژه دارد.
ـ در این نوشته همه جا واژهی یونانی ساتراپ بکار رفته بود و تنها در واپسین خط در داخل کمانک واژهی شهربان آمده است. نمیدانم این چه نگارشی است که همیشه واژگان یونانی و عربی بر واژگان پارسی پیشی گرفته و کوشش در کاربرد واژگان انیرانی است ! زمانی هم که دو واژهی ایرانی و انیرانی به گونهای هممعنا و مترادف بکار برده میشود ، همچون " اداری و دیوانی " نخست واژهی انیرانی آورده میشود! بسیاری از واژگان انیرانی را بدون آنکه به روانی سخن آسیبی وارد آید میتوان با واژگان زیبای پارسی جانشین کرد. در این نوشته که دوباره من آن را ویرایش و بازپیرایی کردم بسیار کوتاه به این سخن پرداخته شده و تنها چندی از واژگان جایگزین شده است. البته بسیاری چیزها نیز به آن افزوده شد.
این ایراد در همهی نوشتههای ما ایرانیها و بویژهی روزنامهنگاران دیده میشود.
نگارش در 21 فروردین ماه ۸۶
ویرایش در 31 امرداد ماه ۸۶
مُهر مردی به نام زردشت ، یک هخامنشی
یک مهر هخامنشی بسیار یگانه و ارزشمند در دست است که پرده از رازهایی کهن میگشاید.
بر روی این مهر نمایی دینی نقش شده است. محراب آتش در میانه و در دو سوی آن دو دینیار یا دو مُغ ، در جامهی پارسی نقش شده است. یک دسته بَرسَم (ترکههای آیینی ، شاخههایی از درخت انار!!) در دست مُغ سمت چپ است ، در حالی که روحانی سمت راست با دو دست ملاقهای را که ویژهی اجرای آیین برافشانی است ، به دست گرفته است.
بر فراز این نما فرَوَهر بالدار که نشان اهورامزدا است ، نقش گشته است.
محراب آتش نقش شده بر این مُهر بسیار همسان با محراب آتشی است که بر فراز آرامگاههای شاهان هخامنشی در نقشرستم و تختجمشید ، نقش شده است.
بر این مُهر نام زَرَثوستریش Zarathustriš کنده شده است.
در اینجا یگانه بازنمایی شناخته شدهی برگزاری مراسم آتش ـ زوهر ataš-zohr در دوران هخامنشی را میبینیم.
آنچه در نمای بالا میبینید نقش کنده شده بر مُهر است و نه اثر مُهر. پس آنچه میبینید وارونه است و این به روشنی دیده میشود.
آنچه در اینجا بیش از همه مورد نگرش است نام کنده شده بر بالای مُهر است. این نام به روشنی "زرتشت" خوانده میشود و نشان از این دارد که بخشی و یا شاید همهی مردمان پارس در سده 12 پ.ﻫ .ﺧ . زردشتی بودهاند.
نام کنده شده بر این مُهر به خط و زبان آریایی (همان خطی که به خطا آرامی مینامند!!) بوده و این چنین خوانده میشود :
نوشته باید از راست به چپ خوانده شود ، ولی در اینجا به دلیل وارونه بودن نمای بالا ، باید از چپ به راست خواند :
نخستین نویسه به روشنی "ز z" و دومین "ر r" میباشد. چهارمین نویسه نیز به درستی "ش š" است.
نویسهی سوم و پنجم اگرچه به هم بسیار شبیه هستند ولی احتمالا دو نویسهی جدا میباشند ، نویسهی سوم بایستی "ث th, t" و پنجمین نویسه "ت t" باشد. ولی هنوز نویسهی پایانی جای پرسش دارد. واپسین نویسه شاید "رr" باشد که بخش بالایی آن افتاده است و یا "یy" که بخشی از آن از میان رفته است. به هر حال نام بسیار با نام زرتشت یکسان است :
z-r-th-š-t-r? : Zarathuštra/ Zarathuštry
این نام را پیر بریان ، "زَرَثوستریش Zarathustriš" مینویسد.
چند نکتهی دیگر :
در دوران هخامنشی مُهرها به فراوانی بکار برده میشده است ، ولی بیشتر مردان و یا زنان بلندجایگاه ، نام خود را بر مُهر مینگاشتهاند : همچون چوتَهیَئوده گنجور کل دربار (به خط خوزی شودَیَئودَه Šuddayauda) ، فَرنَکَه (به خط آریایی / آرامی!! prnk) دربُد بزرگ پارس ، مُهرهای شاهی داریوش و خشایارشا شاه که سه زبانهاند و ... .
این مُهر نیز دربردارندهی یک نام است پس احتمالا از مردی بلند جایگاه است.
دیگر اینکه باور این نکته بسیار سخت است که کسانی همچون فَرنَکَه نام خود را به خط و زبان آرامی!! بر روی مُهرشان بنگارند. همانگونه که گفتهاند این زبان و خط براستی آریایی است و نه آرامی!
و واپسین سخن اینکه این مُهر و این نام بخوبی نشان دهندهی وجود مراسم آتش ـ زوهر در میان هخامنشیان و همچنین زردشتی بودن آنهاست.
البته دو مُهر دیگر نیز که بر این مراسم گواهاند در دست میباشد.
--------------------
*با بهره گیری از کتاب "امپراتوری هخامنشی" ، نوشته پیربریان.
هیچ سرچشمه و منبع دیگری برای این مهر نیافتم!!