چندین شعر پارسی ساسانی در نوشته های کهن

چندین شعر پارسی ساسانی (پهلوی) در نوشته های کهن

 

پور خردادبه (ابن خردادبه) در کتاب اللهو و الملاهی اشاره به نغمه ها و آهنگ هایی می کند که باربُد برای خسروپرویز شاه ساسانی ساخته و یکی از شعر های او را که بدبختانه یک مصراع آن افتاده بیان می دارد ، به این سان :

 

قیصر ماه ماند و خاقان خرشید

آن من خدای ابر ماند کامغاران

کخاهد ماه پوشد کخاهد خرشید

 

که معنا و مفهوم این شعر زیبا این گونه است :

 

قیصر به ماه می ماند و خاقان به خورشید

(و) سرور من همانند ابری است آبستن باران

که اگر بخواهد ماه را می پوشاند و اگربخواهد خورشید را .

 

 

و دوم شعری است به زبان پهلوی که در اورامان کردستان پیدا شده ، که بر روی پوست آهو نوشته شده و در موزه ی سلیمانیه ی عراق (به زبان آریایی : اراک) نگهداری می شود .

این شعر که به خط پهلوی نوشته شده ، مربوط به ویران کردن آتشکده ی بزرگ پاوه و همه ی ایران به دست اَرب ها (عرب ها) است .

 

آتشکده ی بزرگ پاوه در زمان ساسانیان ، پس از هجوم اَرب ها (عرب ها) به ایران به دست سربازان یکی از سرداران اَرب (عرب) به نام عبدالله بن عمر ویران شد ، اما هنوز بقایای این آتشکده و یک برج دفاعی واقع در کنار آن ، باقی است و از گذشته و شکوه اورامانات حکایت ها دارد .

این شعر به سبک مثنوی و هر بیت آن قافیه ی ویژه ی خود را دارد .

این شعر به زبان پهلوی به همراه برگردان پارسی آن اینچنین است :

 

هورمزگان رمان آتران کژان                     معبدها ویران شد ، آتش ها خاموش

هوشان شاردوه گوره گورگان                   بزرگ بزرگان خود را پنهان کرد

زور کار ارب کردند خاپور                       عرب های ظالم خراب کردند

گنانی پاله هتا شاره زور                         دهات پهله را تا شهر زور

ژن و کینکان بدیل فشینا                       زنان و دختران اسیر شدند

میرد آزاتلی ره روی هونیا                      مردان آزاد در خون غلتیدند

روشت زردشتره ماند بیکس                    آئین زردشت بی کس ماند

بزیکانیکا هورمزد هیوجکس                    اهورمزدا بر هیچکس رحم نمی کند .

 

یکی از دوستان میهن دوست در تارنمای " دژن پشت " به این شعر اشاره کرده که بخشی از نوشته ی ایشان را در این جا می آورم :

حدود سالهای ۱۹۱۰ پوست پاره ی کهنه ای در کاوش های روستای « هزارمیرد» استان سلیمانیه به دست آمد ، که در آن چهار بند سرود به زبان کردی سره و با نویسه ی پهلوی نوشته شده است . این چهار بند چامه که به نام هرمزگان نامیده شده ، یادآور هجوم اَربان (تازیان) به سرزمین کردستان است . برابر داوری دانشمندان ، این نوشته از همان آغاز هجوم اَربان (عربان) است . این چامه از آن هجوم چنین یاد می کند :

 

هورمزگان رمان آتران گژان.....ویشان شاردوه گوره گورکان

شن و کنیکان وه دیل بشنیا.....گنای پناله ئی هتاشار وزر

روشت «زردشتره» مانوه بی کس...بزیکانیکا «هورمزوه» هویچ کر

 

به معنای : هورمزگان ، آتش آتشکده ها که جای پرستش اهورامزدا است خاموش شد و ویران گردید .

بزرگان بزرگ خود را نهان کردند . ستمکاری تازیان روستای «کارگرها» تا «شهر زور» را ویران کرد .

زنان و درختران به بردگی رفتند ، آزاد مردان به روی خون غلتیدند . روش زرتشت بی دستیار ماند ، اهورامزدا به هیچکس مهر ورزی نکرد .

 

کردستان سرزمین دلیران ایرانی در پیش اسکندر مقدونی به فرماندهی خواهر آریابرزن سردار داریوش سوم دلاوری ها از خود نشان داده و براستی اگر کارشکنی ها در کار نبود اسکندر بر ایران دست نمی یافت .

با سپاس از این دوست ، شوربختانه این شعر را کمی پریشان گونه آورده اند . به نظر می رسد آن را برپایه زبان کردی دگرگون ساخته اند!

 

و دو سرود دیگر :

در پیش گفتار (مقدمه) کتاب مجمل التواریخ ، ملک الشعرای بهار اشاره به دو شعر پهلوی که در این کتاب آمده کرده اند .

عبدالرحمن بن عیسی الکتاب همدانی ، نامه ای (درباره ی همدان) نوشته است به زبان (الفاظ) پهلوی بدین گونه :

 

سارو جم کرد        بهمن کمربست

دارای دارا            گردهم آورد

 

که سارو نام اَرک (ارگ) و قلعه ی شهر همدان بوده و ساروق اربی (عربی) شده ی آن است .

 

بهار سپس در ادامه ی پیش گفتار اینگونه می گوید که :

ما با وزن این شعرها آشنایی داریم و آن ، گونه ای از شعرهای قدیم است و این همان وزنی است که شعرهای کردی تاکنون به همان وزن گفته می شود و قطعه ی اورامان به خط پهلوی نیز به همان وزن است و این قطعه ی اورامان بر ده هجا است که در هجای پنجم سکوت پیدا می شود . (فع لن ، مف عولن ، فع لن مف عولن) و در واژه ی نخست به مناسبت درآمد آهنگ ، یک هجا حذف شده است .

شعر دوم که در مجمل التواریخ بصورت نثر آورده شده و ملک الشعرای بهار بدان اشاره می کند ، شعری است که بر سکه همای چهرآزاد وی بفرمود بر نقش زر و درم زنند .

              بخور بانوی جهان             هزار سال نوروز و مهرگان

که به عقیده ی بهار این عبارت دو فرد شعر هجایی (برابر دو مصراع عروضی است) ، به وزن هشت هجایی که از وزن های روایی (متداول) زمان کهن (قدیم) بوده و اصل آن نیز چنین بوده است :

             بخوری بانوی جهان           هزار نوروز و مهرگان       

 

و در تاریخ سیستان سرودی به زبان ساسانی (پهلوی) به جا مانده است که درباره ی آتشکده ی کرکوی است که با آهنگ خوانده می شده است :

فرخت بادا روش             خنیده گرشاسب هوش

همی برست از جوش        نوش کن می نوش

دوست بدا ... گوش           بآفرین نهاده گوش

همیشه نیکی کوش          دی گذشت و دوش

          شاها خدایگانا بآفرین شاهی

 

اگرچه که به سخن برخی دانشمندان این سروده در دوره ی اسلامی گفته شده ولی بهرگونه کاملا سبک و روش شعرها و سرودهای ساسانی را دارا می باشد .

 

و در تاریخ طبرستان درباره ی شهر آمل نوشته شده که «چون اصفهبد مازیار بن قارن سورهای آمل خراب می کرد بر سر دروازه ی گرگان بستوقه ای یافتند سبز ، سر او به قلعی محکم کرده و متولی آن خرابی بفرمود تا بشکنند و لوحی بیرون افتاد کوچک از مس زرد برو سطرها به خط گستج نبشته ، کسی را که بر آن ترجمه واقف بود بیاوردند هرچند استفسار طلبیدند نگفت تا به تهدید و وعید انجامید گفت بر این لوح نبشته :

نیکان کُنند و وزان کَنند

و هر که این کَند سال واسر نبرد

 

 

سال تمام نشده بود که مازیار را گرفته با سرّمن راه بردند و هلاک کردند .

 

 

---------------

واژه شناسی :

بُستوقه : (بُ قَ) اَربی (عربی) شده ی بستک و بَستو ، مرتبان کوچک سفالین ، کوزه ی بزرگ گلین لعابدار ، خنبره ، کوزه ی بلند دهان تنگی است که برای آب و روغن و... بکار می رود . (فرهنگ دهخدا)

 

سُرمَنَ رَای ( سُ ررَمَ نَ رَ آ ) سامرا ، شهری شناخته شده در سه فرسنگی بالای بغداد . (فرهنگ دهخدا)

 

سور : نام درختی است در جنگل های گرگان . (فرهنگ دهخدا) ولی در اینجا بایستی به معنای روستاها باشد .

 

(شاید واژه واسر نشان گر واژه " ورسرversar " امروزی با شد که در" ورسر گردوندن " بکار رفته است . (در گویش های خراسان))

 

-----------------------------------------------------------------------------------------------   

1)

نام سرزمین عرب ها در نوشته های شاهان هخامنشی به گونه ی " اَرَبایَa-r-b-r-y : Arbāya :   " آمده است که در پارسی نو باید " اَرَب " گفته شود .

از سویی دیگر نام کنونی این سرزمین که عربستان است از دو بخش " ارب ـ ستان" ساخته شده که بخش دوم همان واژه پارسی باستان stāna  در سنگ نوشته ی سه زبانه ی خشایارشا شاه در وان با نامXV  است که می گوید : « این جا را (stānam) او (پدرش داریوش) دستور داد کندند ... » و به معنای جا و مکان است ، برابر با واژه ی " استان " امروزی و همچنین بخش دوم نام های سرزمین هایی از ایران زمین نیز هست ، همچون :

" خوزستان : خوز ـ ستان " به معنای سرزمین خوزی ها یا " کردستان : کرد ـ ستان " به معنای سرزمین کردها که می دانیم هر دو از نژادهای دیرینه ی ایران هستند .

این که بخش دوم این نام واژه ای پارسی است که برای دیگر نژادهای ایران نیز آمده و از آن جا که سرزمین ارب ها روزگاری بخشی از ایران بوده درست مانند کرد ها و لرها و خوزی ها و سَکا ها ( در سیستان) و ... پس بسیار آشکار است که به سان همین نام ها که امروزه می گوییم : کرد و لر و ... پس آن مردم را بایستی " اَرَب " و آن سرزمین را هم باید " اَرَبستان " بخوانیم . واژه ی تازی نوتر است ، اگرچه که پارسی و درست است و کاربرد آن نیز بجا می باشد .

همچنین در این نوشته ی ساسانی هم می بینیم که ارب بکار رفته و نه عرب . (در اصل نوشته از نویسه ی برابر با ع استفاده نکرده اند .)

 

(من در اصل شعرها و معنای آنها هیج گونه دگردیسی را بکار نبردم و درست همان بوده که در سرچشمه ی این چکامه ها آمده است .)  

 

نام عراق هم به سان عربستان باید به گونه ی پارسی آن که همان " اَراک " است خوانده شود و خوشبختانه هم معنای آن دانسته است و هم ، اکنون سرزمینی در ایران به همین نام خوانده می شود .

پس این سرزمین را بایسته است " اَراک " به معنای " آریایی " بخوانیم . ( " اَرا " کوته شده ی آریا ārya و یا اَریا arya می باشد که به همراه پسوند باستانی صفت ساز -ka آمده ، که این پسوند در زمان های پسین به -k دگرگون شده است . می شود گونه ی باستانی آن را اَریاکَ aryāka*  دانست که با نگر به دگردیسی های زبانی به aryāk دگرگون شده و arāk کوته شده ی آن است .

پس معنای آن می شود " آریایی " .

( در جایی خوانده بودم که اَراک به معنای ایران کوچک (آریا کوچک) است که به نگر من چندان درست نیست .)

 

پس به این سان نام عراق را که به آوای سامی است باید به گونه ی پارسی اَراک نوشت .

 

2)

 واژه های " زورکار ارب " در چکامه ی اورامان برابر با واژه های پارسی باستان زورَ کارَ و اَربایَ می باشد .

z-u-r-k-r : Zura-kara (Pb.) : zor-kar (Sas.)

این واژه از دو واژه پارسی که امروزه هم بکار می بریم ساخته شده است و معنای آن هم آشکار است .

" زور" و " کار" که با هم به معنای انجام کاری با زور و ناروا است که می شود آن را برابر با ظالم اَرَبی و ستم دانست .

 

Pb. نشانه ای است که برای پارسی باستان بر گزیدم بجای  OP. : Old Persian، که درست نیست واژه (Persian) را بجای پارس و پارسی بکار بریم .

همچنین ما هیچ دلیلی نداریم از انیرانیان (اروپاییان و غربی ها) پیروی کنیم .

Sas. را هم بجای واژه " ساسانی " بکار بردم . (پهلوی ساسانی)

 

---------------

سرچشمه ها :

کتاب سهم ارزشمند ایران در فرهنگ جهان جلد دوم نوشته ی عبدالحمید نیرنوری برگه های 809-818 (دوره ی دو جلدی) .

همان کتاب برگه ی 474 ـ دوره ی یک جلدی

فرهنگ دهخدا .

سکه ی اشکانی اَرشَک یکم سردودمان اشکانیان

 

 چهارم آبان ماه 85

سکه ی اشکانی اَرشَک یکم سردودمان اشکانیان

با حواشی زیاد

این سکه یکی از سندهای بسیار دلچسب از دوران اشکانی است .

 

اَرشَک Aršak یا اَشک یکم (اَرسَسِس / اَرسَکاس / اَرسِس) (بابیروشی : آرشو Aršu ) نخستین شاه اشکانی و سردودمان اشکانیان است . وی آندراگوراس فرمانروای سلوکی پارت را برانداخت و در سال 868 پ . از گاهشماری خورشیدی برابر با 247 پ .گ در اساک (ارشاک) Asaak (Arshaak) ، شهر اصلی و مرکزی استائنه Astauene تاج بر سر گذاشت . این سال در گاهشماری اشکانی نخستین سال به شمار می رود . وی تا سال832 پ . خ برابر با 211 پ . گ فرمانروای مردمان پارتی بود و توانست نخستین کوشش ها در راستای زنده کردن دوباره ی تمدن و شهریاری ایرانی را با کامیابی به سرانجام برساند . او 36 سال شاه پارتیان بود و برپایه ی برخی سندها پس از وی برادرش تیرداد (تیری دات) با عنوان اَشک دوم بر تخت شاهی نشست .

 

آریان در کتاب " پارتیان " که فقط به روایت بیزانسی فوتیوس و سینسلوس بر جای مانده است ، روایت می کند که اَرشَک و تیرداد دو برادر که مدعی بودند از نوادگان اردشیر پارسی هستند ، همراه با 5 دوست همدست خود بر سر شهربان پارت شوریدند . (دیگران روایت های گوناگون دیگری بیان می کنند .)

نام اردشیر پارسی که در اینجا از نیاکان سردودمان اشکانی دانسته شده به اردشیر (دوم) شاه هخامنشی اشاره دارد . کتسیاس می گوید او (اردشیر دوم هخامنشی) پیش از بر تخت نشینی آرساکاس Arsacas / آرساسس Arsaces / آرسیسکاس Arsicas نام داشته است . دینون گونه ی دیگری از این نام را بیان می کند : او آرسس ho Arses و اکنون به عنوان آرشو در متن های اخترشناسی بابلی جدید تایید می شود .

« تاریخ ملی ایرانیان » ردپای نیاکان اَشک یا اَرشَک را تا کیقباد ، پسرش کی آرش ، دارا ، پسر همای یا آرش کمانگیر مشهور دنبال می کند . (A. Sh. Shahbazi, "Arsacids I", EncIr II, 1987, 525)

کتاب ایران باستان نوشته ویسهوفر ، برگه های 169 و 170 و 335 .

 

بر روی این سکه  و سکه های دیگری از همین شاه و از شاهان پس از او در کنار نوشته های یونانی ، گاهی نوشته ی بسیار کوتاه به دبیره (خط) اشکانی نویسانده شده است . این دبیره را برای زمانی دراز آرامی می پنداشتند و از همین رو تاکنون ناخوانا مانده بود . نوشته های دیگر را نیز هنوز نتوانسته اند بخواند چونکه آنها را نیز آرامی می دانند ، و این درحالی است که هستی زبان و دبیره ای با این نام با پرسش های جدی روبروست .

 

اکنون چنانچه این پنداشت بیهوده را رها کرده و بکوشیم براستی این نوشته ها را به دبیره و زبان اشکانی بخوانیم با شگفتی در خواهیم یافت که تاکنون تا چه حد به خطا رفته بوده ایم . برای آغاز یکی از این نوشته ها را بر می گزینیم و با شگفتی می بینیم که به مفاهیم دلچسب و ارزشمندی دست پیدا می کنیم . روی این سکه همانگونه که در نمای زیر دیده می شود ، چهار نویسه ی بسیار آشنای اشکانی : ک ـ ر ـ ن ـ ی نقش شده است . برای اینکه در درستی این نویسه ها هیچ تردیدی نداشته باشیم تنها بسنده است نگاهی به سفالینه های نیسا بیاندازیم . هر چهار نویسه دقیقا شبیه نویسه های بکار رفته در سفالینه های نیسا است . و این از آن روست که زمان سفالینه ها و زمان ضرب این سکه به هم نزدیک است . (تنها نویسه ی ن در سفالینه های نیسا بیشتر بگونه ای ساده تر است .) (سفالینه های نیسا را هم نخست آرامی دانسته و با هزار دشواری کوشش کردند آنها را به آرامی بخوانند ، ولی داشنمدان روسی به داد این سندهای ارزشمند رسیده و بدرستی نشان دادند که این اسناد به زبان و دبیره های اشکانی نویسانده شده است .)

از سوی دیگر چنانچه به نویسه های زبان شناخته شده با نام آرامی ، نگاهی بیاندازیم هیچ نویسه ی آشنایی در میان آنها نخواهیم یافت و تنها با گمان ها و برداشت های پی ورزانه خواهیم توانست آنها را به هم وابسته سازیم !

از میان 2758سفالینه های نیسا بدست آمده نزدیک به 360 سفالینه را در دست دارم که کهن ترین آنها سفالینه ی 322 وابسته به سال 97 اشکانی برابر با سال 771 پ. از گاهشماری خورشیدی برابر با 150 پ. از گاهشماری ترسایی است . و آن سند تحویل گندم و جو و می به انبار است . و جدیدترین آنها وابسته به دهه ی 60 پ . از گاهشماری ترسایی است .

 

از اَرشَک یکم اشکانی تاکنون 18 سکه گردآورده ام . از این میان 7 سکه نوشته ی " ک ـ ر ـ ن ـ ی " را دارایند . 6 سکه تنها نوشته ای یونانی دارند و باقی نوشته ای دیگر بر خود دارند که تاکنون کسی نتوانسته آن را بخواند (نه به زبان اشکانی و نه به زبان آرامی!) .

بر روی 9 سکه نویسه های MT و یا M و تنها روی یک سکه نویسه ی A نقش شده است . اینها در میان پایه های تخت شاهی نقش بسته اند و نشانگر شهر و یا جایگاه ضرب سکه هستند . آنچه جالب نگرش است ، اینست که نویسه ی T بر M سوار است و درست در میان آن نقش شده است . بدرستی می توان دریافت که M یا MT نویسه هایی هستند که نشان دهنده ی شهر اصلی و مهم اشکانیان بویژه در دوران آغازین این دودمان «مهرداد گرد (میهردات کرت)» می باشد . آنچه پرسش برانگیز است نام نیسا است که می گویند پسان تر به نام مهردادگرد دگرگون شده است ، و این در حالی است که یا باید این سکه را در جایگاهی دیگر ضرب کرده باشند (یعنی MT نشانگر جایی دیگر است) و یا اینکه از آغاز شهر نیسا به این نام خوانده می شده و یا یکی از شهرها یا بخش های مهم نیسا ، مهردادگرد بوده است . (در میان سفالینه های نیسا ، شماره ی 99 از کاتبی اهل میهردات کرت و در 311 از دژی (قلعه) به نام میهردات کرت و صورت خُم های مِی و سرکه ی آن یاد شده است . در چند سفالینه ی دیگر از دژی به نام میهر یاد شده که بایستی همان دژ میهردات کرت باشد .) نویسه ی A شاید نشانگر شهر صددروازه (هکاتومپیلوس در نوشته های یونانی ، شهر قومس کنونی در نزدیکی دامغان) باشد .    

همه ی این سکه های بدون روزمه (گاهشماری و تاریخ) می باشند .

سکه های اشکانی بیشتر یک دراخمایی هستند و سکه های چهار دراخمایی در زمان شاهی مهرداد (میهردات) یکم و پس از آن ضرب شده است . این سکه ها بیشتر در سلوکیه در کنار رودخانه ی دجله ضرب شده اند . بر روی آنها روزمه که گاه تنها سال است و گاه نام ماه نیز به آن افزوده شده است ، ضرب شده که بر پایه ی گاهشماری سلوکی و بنا به گفته دانشمندان انیرانی و باختری به سیستم مقدونی است (آغاز سال از ماه اکتبر است برخلاف گاهشماری بابیروشی (بابلی) که از ماه آوریل آغاز می شود) .

 

سکه ی اَرشَک :

بر روی سکه چهره ی شاه اَرشَک اشکانی به زیبایی نقش شده است . وی باشلق ویژه ی اشکانی را به سر دارد و به نظر می رسد گوشواره هایی نیز به گوش داشته باشد . چهره ی وی بدون ریش و با نگاه به سوی چپ نقش شده است . ادامه ی باشلق او بر روی شانه ها آمده است .

و بر پشت سکه وی را می بینیم که بطور کامل و نشسته بر تخت شاهیِ بدون پشتی ای نقش شده است . وی در دست راست کمان شاهی را نگه داشته و ردای شاهی را بر روی دوش انداخته است . پای چپ را جلوتر از پای راست گذاشته است . (در سکه های دیگر بیشتر کمان در دست چپ است .) 

 

 

دو نوشته ی کوتاه به یونانی و اشکانی بر آن نقش بسته است . و نشانه ی درم سرا (ضرابخانه) نیز در زیر تخت شاهی نقش گردیده است .

نوشته ها در دو سوی نمای شاه نویسانده شده است . در سوی راست و پشت شاه به یونانی نوشته شده :

 ΑΡΣΑΚΟΥ : Arsakou (اَرشَک یا اَشک) و در جلو و زیر کمان ، در برابر پاهای شاه نوشته ی اشکانی آمده است :

ک ـ ر ـ ن ـ ی : کارِن / کارِنی : k-r-n-y : Kāren / Kāreni

این شاید براستی نخستین نوشته و سند اشکانی باشد که تاکنون بدست آمده است .

 

ولی این نام بسیار آشناست . در پارت هفت خاندان بسیار بلند جایگاه بوده اند که در میان آنها دو خاندانِ نام آشنای کارِن و سورِن هست . نام های زیادی داریم که با این دو آمیزش یافته اند همچون : سورنا ، ساسانِ سورن ، اردشیرِ سورِن ، وَرازِ سورِن ، اردشیرِ کارِن ، پیروزِ کارِن ، گوکِ کارِن (سنگ نوشته شاپور در کعبه زردشت ، کتاب یشت ها نوشته استاد پورداوود برگه ی 459) (آرتور کریستنسن از دو سورنا نام می برد : سورنی! که کراسوس را شکست داد شناخته شده است . تاسیتوس در رویداد های سال 32 ترسایی یکی دیگر از مردان بزرگ را به این نام می خواند . وی از مردی به نام قارِن نیز نام می برد که در سال 50 ترسایی در جنگ های مهرداد و گودرز وارد بوده و اهمیت داشته است . برگ 3) بیشتر به نظر می رسد که بجز نام نخست باقی اشاره به خاندان داشته باشد و بخش دوم جزیی از نام نباشد چون : اردشیرِ سورِن (اردشیر از خاندان سورِن) (این نظر در کتاب ویسهوفر آمده است) . ولی نظر من این است که در اینجا بخشی از نام ها هستند . (آرتورکریستنسن می نویسد : شمار خاندان های بزرگ دوران اشکانی ظاهرا هفت بوده است . از این میان دو خاندان پس از خاندان شاهی دارای قدرت بوده اند : یکی خاندان سورِن Sūrēn که شغل موروثی تاجگذاری شاهان را داشته اتد و دیگری خاندان کارن یا قارن Kārin بوده است . البته در برگه ی 74 این نام را بگونه ی درست کارِن Kārēn بیان می کند .)

 

در میان سفالینه های نیسا نیز به دو نام جالب بر می خوریم :

باف ـ کارین : B'pkryn : Bāf-kārin : در سفالینه ی شماره ی 262 . (نام یک گنجور است .)

کارین : kryn : Kārin : در فهرست پایانی آمده ، نتوانستم سفالینه ی آن را بیابم .

بخش دوم نام نخست و نام دوم همان کارِن هستند که از سوی ویراستار سفالینه ها به خطا! کارین دانسته شده است . دیدیم که کریستنسن نیز چنین نوشته بود!!

نام های زیادی داریم که دقیقا با همین آوا نوشته شده و خوانده می شوند :

فراهِن : prhyn : Frāhēn

میهرِن : mtryn : Mihrēn

میهرِنَِک : mtrynk : Mihrēnak

ماهِن : mhyn : Māhēn

ماهِنَک : mhynk : Māhēnak

تیرِن : tyryn : Tīrēn

تیرِنَک : tyrynk : Tīrēnak

گیو : gyw : Gēw (کتیبه اشکانیِ سرپُل ذهاب)

پس نام های بالا نیز باید Kārēn و Bāf-Kārēn باشند . البته در هر حالت وابستگی این نام ها را با خاندان کارِن می رساند .

 

ولی نوشته روی سکه krny هست . بخش نخست که همان kāren است ولی نویسه ی پایانی می تواند خوانده بشود یا نه . بیشتر به نظر می رسد که خوانده نشود همچون نام های اشکانی زیر در سفالینه های نیسا :

مِهر : mtry : Mihr

تیر  : tyry : Tīr

و یا نام های اشکانی در نوشته های اشکانی :

ولاخش یا بلاش : wlgšy : Walaγš (کتیبه ی اشکانی هرکول برنزی و کتیبه ی اردوان در شوش)

گَرپَناه : gry-pnhy : Gar-panāh  و نام پدرش : مهرفر : mtrpry : Mihrfar (چرم نوشته ی اشکانی اورامان)

گَرـ اَردشیر : gry-’rthštr : Gar-artaxšahr (سنگ نوشته ی اشکانی کال چنگالِ بیرجند)

و نام ساسانی : پاپَک : ppky : Pāpak که تنها در یک سنگ نوشته اینگونه آمده است .

و یا واژه های اشکانی و ساسانی در سنگ نوشته های ساسانی :

نوه : npy : nap

بگ (بغ) : bgy : bag

پیکر : ptkry, ptkly : patkar

و یا نام شهری در چرم نوشته ی اورامان : بُود : bwdy : bōd

 

همه ی این واژه ها نشام می دهد که براستی krny : Kāren است و این یعنی اینکه اَرشَک همان کارِن است ، یعنی وی سرخاندان قوم کارِن نیز هست .

البته در حالت دوم هم نشانگر اینست که وی از خاندان شناخته شده ی کارِن هست . (برای حالت کارنی نتوانستم نمونه ای در میان دیگر نام ها بیابم!)

البته خود سکه نیز نشانگر این واقعیت است . بر پشت سکه یک مرد نقش شده است و در دو سوی او نامش به دو زبان و خط آمده است . در سویی اَرسَسِس یونانی و در سوی دیگر نام کارِن اشکانی . این دو باید با هم معادل باشند یعنی هر دو نام هستند و نسبتی را نمی رسانند . جالب اینکه در همه ی هفت سکه ی یاد شده هیچ واژه ی دیگری نوشته نشده و فقط همین دو نام آمده اند . همچنین تنها در این هفت سکه راستای نوشته برابر سکه ی زیر است . در باقی سکه ها وارونه شده است . (در اینجا از پایین به بالا نوشته شده ولی در باقی وارونه ی این است .) در نمای زیر برای نوشته یونانی ، از یکی دیگر از سکه های همین گروه هفتایی استفاده شده ولی چون هیچ یک از آنها کامل نیست ، در پایین ترین بخش از سکه ای دیگر نیز نمونه آورده ایم .  

 

و در زیر تخت شاهی نشانه ی MT دیده می شود .

در میان هفت سکه یاد شده ، نوشته ی اشکانی روی این سکه از همه روشن تر و هویداتر است .

این سکه یک درهم به وزن 02/4 گرم می باشد .

 

----------------------

سرچشمه های گفتار :

کتاب ایران باستان ، نوشته ی یوزف ویسهوفر

سایت پارتیان : www.parthian.com

کتاب کتیبه های پهلوی اشکانی ، نوشته دکتر داریوش اکبر زاده

کتاب کتیبه های اشکانی نیسا ، نوشته ی شهرام حیدرآبادیان

کتاب ایران در زمان ساسانیان ، نوشته ی آرتور کریستنسن ، برگردان رشید یاسمی

 

از آنجایی که این نوشته و طرح های این سکه ویژه ی همین گفتار فراهم شده ، بدون بیان سرچشمه ی نوشتار بکار بردن آنها بایسته نیست .

گل نوشته ی باروی پارسه ، شماره ی ۱۰۱۸ (با عکس اصل گل نوشته)

                            

                       گل نوشته ی باروی پارسه ، شماره ی ۱۰۱۸ : (Fort. 1018)

 

در اینجا کوشش شده تا یکی از گل نوشته های گنجینه ی بزرگ پارسه بگونه ای که برای همگان خواندنش ساده باشد ، به پیشگاه دوستان ایرانی و ایران دوست هدیه شود . آرزومندم که به این هدف دست یافته باشم . بزودی با فراهم شدن دبیره ی میخی گل نوشته ها ، این گفتار رنگی دیگر خواهد گرفت . برای زیبایی و سادگی بیشتر گفتار به گونه ی عکس فراهم آمده است .

 

                       

 

                        اصل گل نوشته ی 10118

 

        

                      

 

در این نوشته برخی نویسه ها تنها نوشته می شوند ولی خوانده نمی شوند : م. ... ، ه. ... ، د. ... و ... .لِگ که در ترانوشت لاتینی بالاتر از دیگر نویسه ها نوشته شده اند . اینها تنها نشانه هایی برای نشان دادن واژه ی پس از خود هستند چون ه. ... که نشان دهنده ی این است که واژه ی پس از آن یک شهر یا یک ملیت و یا واژه ی سال است . (این از ویژگی بیشتر دبیره های میخی چون سومری ، خوزی ، آثوری (آشوری) و بابیروشی (بابلی) می باشد .

برخی واژه ها با حرف بزرگ نوشته شده اند چون : زید . دَ و ایتو که نشانگر واژگان هزوارشی سومری در خط خوزی می باشد ، که در هنگام خواندن باید برابر های خوزی آنها را خواند . تنها در بخش برگردان پارسی برابر آنها آورده شد .